بنی آدم

تیر ۲۵، ۱۳۸۷

مولود كعبه

هوالاعلی

سلام

خجسته ميلاد با سعادت مولود كعبه، امير مؤمنان، مولای موحدان و مقتدای پرهيزكاران حضرت علی(ع) بر تمامی عاشقان مبارك باد


فاطمه بنت اسد، وظیفه‌ای بزرگ بر عهده داشت. او صاحب فرزندی شد، که محل تولدش کعبه بود. آیا خداوند چنین وظیفه‌ای را به یک زن عادی محول کرد؟
مریم برگزیده خدا بود و عیسی روح الله ...
زمان وضع حمل عیسی فرا رسید. خداوند به حضرت مریم امر کرد که از معبد و عبادتگاه بیرون رود و فرزند خود را در صحرا - زیر درخت خرمایی- به دنیا آورد. نخل خرما به امر خدا بارور شد و میوه خود را ارزانی مادر عیسی کرد. (1)
اما، فاطمه بنت اسد ...
هنگام وضع حمل علی بن ابیطالب به درون کعبه فرا خوانده شد. سه روز مهمان خدا بود. همان جا فرزندش را به دنیا آورد. در این سه روز فرشتگان از آسمان برای او غذاهای بهشتی آوردند.
بانوی مکه قبل از این که وارد کعبه شود سرودی بس زیبا بر لب داشت، ترنمی برخاسته از باغ سبز مکتب انبیاء، نوایی که جز از قلبی سرشار از ایمان ،به گوش نمی‌رسد. او می‌خواند:
«پروردگارا! من زنی هستم که به تو و به پیامبران و کتب آسمانی ایمان دارم، سخن نیای بزرگم خلیل را تصدیق می‌کنم ...
به حق کسی که این خانه را بنا کرد و به حق فرزندی که در شکم دارم، ولادت او را بر من آسان فرما. (2)
سه روز درون کعبه بود. هنگامی که از کعبه بیرون آمد، فضیلت خود را بر مریم - مادر عیسی - و آسیه - همسر فرعون - به صراحت اظهار کرد. همان آسیه که در خانه فرعون به موسی ایمان آورد و تا پای جان از ایمان خود دفاع کرد. او با زمزمه‌ای دلنشین، ایمان خود را به خدای موسی و وعده‌های آسمانی به جهانیان نشان داد. آسیه، بانوی مومنه، غرق در خون خود در حالی که میخ‌های آهنین فرعون، بدنش را به زمین دوخته بود، با متانت لب به مناجات باز می‌کند. قرآن، سخن او را از لا به لای قرن‌های گذشته برای ما نقل می‌کند.
«پروردگارا! برای من نزد خود در بهشت، جایگاهی بنا کن و مرا از فرعون و عمل او نجات بده.» (3)
فاطمه بنت اسد هم از مریم - برگزیده زنان زمان خویش - و هم از آسیه - قهرمان توحید - برتر است. آری! او شایسته مقام مادری علی بن ابیطالب است که او، هم از عیسی و هم از موسی بلند مرتبه‌تر است. از صفحات زیبای تاریخ زندگی او، زحماتی است که برای پیامبر کشید، تا جایی که پیامبر خدا او را مادر خویش خواند. پیامبر فرمود:
او به راستی مادرم بود. کودکان خود را گرسنه نگه می‌داشت و مرا سیر می‌کرد. آنان را گردآلود رها می‌کرد و مرا شسته و آراسته می‌داشت.(4)
فاطمه بنت اسد، پیامبر خدا را بر فرزندان خویش ترجیح می‌داد. او مادر کسی بود که در تمام عمرش، پیامبر را بر خود ترجیح داد و همواره خود را سپر بلای پیامبر اسلام کرد.
آن روز که خبر وفات فاطمه بنت اسد را به رسول خدا دادند، پیامبر به دلیل احترامی که برای او قائل بود، پیراهن خود را کفن این زن فداکار کرد و قبل از این که بدنش را در قبر بگذارند وارد قبر شد، در لحد خوابید و گفت: «امروز مادرم از دنیا رفت.» (5)
به هنگام دفن، دست به دعا بلند کرد و گفت:
«خدایا! فاطمه را به گفتار ثابت، استوار کن.
پدر، از اوصیای حضرت ابراهیم و آخرین بازمانده دین حنیفیت!
مادر، برترین زن دوران، برگزیده خداوند!
پدر، تمام همّ و غمّش حمایت از برادرزاده‌اش بود.
مادر، زندگی را در پرستاری از او معنا داد.
و خداوند به این پدر و مادر، فرزندی عطا کرد که بعد از پیامبر اسلام برترین مخلوق خداوند شد و تنها کسی که شایستگی وصایت بلافصل نبی اکرم را پیدا کرد.


پی‌نوشت‌ها:
1- سوره مریم، 6- 25 .
2- محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 35، ص 8 .
3- سوره تحریم، آیه 11 .
4- علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 6، ص 241 .
5- محدث نوری، وسائل الشیعه، ج3، ص 176 .

از کعبه تا بهشت، داود صفرزاده


فرازهايی از نهج‌البلاغه

من شما را از دنیا می ترسانم كه - در كام - شیرین است و - در دیده – سبز و رنگین. پوشیده در خواهش های نفسانی، و – با مردم – دوستی ورزد با نعمت های زودگذر این جهانی. متاع اندك را زیبا نماید، و در لباس آرزوها در آید، و خود را به زیور غرور بیاراید. شادی آن نپاید، و از اندوهش ایمن بودن نشاید. فریبنده ای است بسیار آزار دهنده، رنگ پذیری است ناپایدار ، فنا شونده‌ای مرگبار ، كشنده‌ای تبهكار. چون با آرزوی خواهندگان دمساز شد، و با رضای آنان هم آواز، بینند - سرابی بوده است - و بیش از آن نیست.
كسی از نعمت آن در سروری نبود، جز كه پس آن اشكی از دیده هایش پالود؛ و روی خوش به كسی نیاورد، جز آنكه با سختی وبد حالی پشت بدو كرد؛ و در خور دنیاست كه اگر بامداد یاور كسی بود، شامگاهش ناشناس انگارد؛ و اگر از سویی گوارا و شیرین است، از سوی دیگر تلخی و مرگ با خود آرد. كسی از نعمت آن طرفی نبندد، جز آنكه از مصیبت هایش بدو رنجی رسد؛ و شامگاهان زیر پرآسایشش نخسبد، جز آنكه بامدادان ، شاهبال بیم بر سر او فرو كوبد. سخت فریبنده ای است و فریبا است آنچه در آن است، سپری شونده است و سپری است هر كه بر آنست. توشه نیك از آن نتوان برداشت جز پرهیزگاری و ترس از پروردگار. كسی كه از دنیا كمتر بهره دارد، از آنچه موجب ایمنی اوست بیشتر دارد، و آن كه از دنیا نصیب بیشتر گیرد، از آنچه موجب هلاك اوست بیشتر گرفته و به زودی زوال پذیرد. بسا كسی كه بدان اعتماد كرد، و ناگهان مزه تلخ مصیبت را بدو چشاند، و بسا صاحب اطمینانی كه ناگهانش در خاك و خون نشاند. بسا صاحب عظمتی كه او را خرد و ناچیز ساخت، و بسا نازنده ای كه او را به خواری انداخت. دولت آن زود گذر است و عیش آن تیره و تار. گوارای آن شور است و شیرین آن با تلخی آمیخته، غذای آن زهر، و اسباب ودستگاه آن پوسیده در هم ریخته. زنده آن در معرض مردن، تندرستش دستخوش در بیماری به سر بردن. ملك آن برده، عزیز آن شكست خورده . آن كه از آن فراوان دارد، گرفتار نكبت و وبال ، و آن كه بدو پناه برده ، ربوده مال. آیا شما در جای آنان به سر نمی برید كه مردند؟ عمری درازتر از شما داشتند، و آثاری پایدارتر به جا گذاشتند، و تخم آرزو بیشتر در دل كاشتند، و شمارشان فزونتر بود، و سپاهیانشان فراگیرتر. دنیا را چسان پرستیدند، و آن را چگونه بر خود گزیدند؟ سپس از آن رخت بربستند، بی توشه ای كه كفایت آنان تواند و یا مركبی كه به منزلشان رساند. شنیده اید دنیا یكی از آنان را با فدیه ای واگذارده باشد، یا به گونه ای یاری شان داده ، یا با آنان به نیكی به سر برده؟ نه چنین است كه سختی آن بدانها چنان رسید كه پوست و گوشتشان را درید. با سختیها ، سستشان كرد؛ و با مصیبت ها، خوارشان نمود ، و بینی شان را به خاك مالید، و زیر پایشان سود؛ و دشواریهای زمانه را بر آنچه با آنان كرد، افزود. دیدید چگونه آن را كه برابرش فروتنی كرد، و برخویشتنش گزید و روی بدو آورد، نشناخت، و با او نساخت تا آنكه بار بستند و برای همیشه از آن گسستند. آیا جز گرسنگی ، توشه ای همراهتان كرد؟ یا جز در سختی شان فرود آورد؟ یا روشنی آن برایشان جز تاریكی بود؟ یا جز پشیمانی چیزی بدرقه راهشان نمود؟ پس چنین دنیایی را می گزینید؟ یا بدان اطمینان می كنید؟ یا آزمند آن می شوید؟ بد خانه ای است برای كسی كه بدان گمان بد نیارد، یا در آن خود را از بیم وی ایمن شمارد.(1)
شما را از دنیا می پرهیزانم، كه منزلگاهی است ناپایدار؛ نه خانه ی ماندن و نه جایگاه قرار. خود را آراسته و به آرایش خویش شیفته است، و دیگران را به زینت خویشتن فریفته. خانه ای نزد خداوند آن خوار. و متاعی بی مقدار . حلال آن را به حرامش معجون داشته است؛ و خوبی آن را به بدی اش مقرون و زندگانی اش را به مرگ آمیخته است؛ و در كاسه شهدش، شرنگ ریخته است . خداوند تعالی آن را برای دوستانش نگزید، و در دادن آن به دشمنانش بخل نورزید. خیر آن اندك است، و شر آن آماده، فراهم آن پریشان و ملك آن ربوده؛ و آبادان آن رو به ویرانی نهاده. آنچه ویران گردد، خانه خوبی نیست و به كار نیاید، و عمری كه چون توشه پایان پذیرد، زندگانی به شمار نیاید. و روزگاری كه چون پیمودن راه به سر آید ، دیر نپاید .آنچه را خدا بر شما واجب كرده مطلوب خود شمارید، و توفیق گزاردن حقی را كه از شما خواسته ، هم از او چشم دارید، و پیش از آنكه مرگ شما را فرا خواند، گوش به دعوتش بدارید. (2)
آنان كه خواهان دنیا نیستند، دلهاشان گریان است، هر چند بخندند، و اندوهشان فراوان است، هر چند شادمان گردند وبا نفس خود در دشمنی بسیار به سر برند، هر چند دیگران بر آنچه نصیب آنان شده، غبطه خورند.(3)
یاد مرگ از دل های شما رفته است و آرزوهای فریبنده جای آن را گرفته. دنیا بیش از آخرت مالكتان گردیده و این جهان، آن جهان را از یادتان برده . همانا شما برادران دینی یكدیگرید، چیزی شما را از هم جدا نكرده، جز درون پلید و نهاد بد كه با آن به سر می برید نه هم را یاری می كنید، نه خیرخواه همید، نه به یكدیگر چیزی می بخشید ، و نه با هم دوستی می ورزید. شما را چه می شود كه به اندك دنیا ، كه به دست می آورید، شاد می شوید؛ و از بسیار آخرت، كه از دستتان می رود، اندوهناك نمی گردید؟ و اندك دنیا را كه از دست می دهید، نا آرامتان می گرداند؛ چندانكه این نا آرامی در چهره هاتان آشكار می شود، و ناشكیبا بودن از آنچه بدان نرسیده اند، پدیدار. گویی كه دنیا شما را خانه اقامت و قرار است، و كالا و سود آن همیشه برای شما پایدار. چیزی شما را باز نمی دارد؛ از آنكه عیب برادر دینی خود را - كه از آن بیم دارد- رویاروی اوبگویید، جز آنكه می ترسید، او همچنان عیب را – كه در شماست- به رختان آرد. در واگذاشتن آخرت و دوستی دنیا با هم یك دل هستید و هر یك از شما دین را بر سر زبان دارید. چنان از این كار خشنودید كه كارگری كار خود را به پایان آورده، و دوستی خداوند خویش را حاصل كرده .(4)
دنیا خانه نیست ، شدن است و رنج بردن و دگرگونی پذیرفتن، و عبرت گرفتن . نشان نابود شدن، اینك روزگار، كمان خود را به زه كرده است، تیرش به خطا نرود، و زخمش به نشود؛ بر زنده تیرمرگ ببارد، و تندرست را به بیماری از پا در آرد، و نجات یافته را درناتوانی و ماندگی دارد. خورنده ای است كه روی سیری نبیند، نوشنده ای است كه تشنگی اش فرو ننشیند . و نشان رنج دنیا، اینكه: آدمی فراهم می كند آنچه نمی خورد، و می سازد آنچه در آن نمی نشیند؛ پس به سوی خدا می رود، نه مالی برداشته و نه خانه ای با خود داشته و نشان دگرگونی آن، اینكه : كسی را كه بدو رحمت آرند بینی كه –روزی – حسرت وی خورند، و حسرت خورده را بینی كه بر او رحمت برند؛ و این نیست جز به خاطر نعمتی كه رخت بر بسته، و یا نقمتی كه فرود آمده و بار گسسته. و نشان عبرت دنیا، اینكه: آدمی بدانچه آرزو دارد ، نزدیك می شود و رسیدن اجل رشته آرزوی او را می برد. نه آنچه آرزو داشت به دست آمده، و نه آن كه مرگ ، چشم بدو دوخته، واگذارده است. پاك و منزه است خدا! شادی دنیا چه فریبنده است؛ و سیرآبی آن چه تشنگی آورنده ؛ و سایه آن چه گرم وسوزنده . نه آینده مرگ را ردّ توان كرد، ونه گذشته را باز توان آورد. پاك و منزه است خدا، چه نزدیك است زنده به مرده، به خاطر پیوستن بدان، و چه دور است مرده از زنده ، به خاطر بریدن وی از آن!(5)
دنیا خانه ای است فرا گرفته بلا، شناخته به بیوفایی، نه به یك حال پایدار است، و نه مردم آن از سلامت برخوردار. دگرگونی پذیرد، رنگی دهد و رنگ دیگر گیرد. زندگی در آن ناباب است ، و ایمنی در آن نایاب و مردم دنیا نشانه هایند، كه آماجشان سازد. تیرهای خود به آنان افكند و به كام مرگشان در اندازد.
و بندگان خدا! بدانید كه شما و آنچه درآنید ( دنیا)، به راه آنان كه پیش از شما بودند روانید كه زندگانی شما از شما درازتر بود، و خانه هاشان بسازتر و یادگارهاشان دیربازتر( دراز مدت). كنون آواهاشان نهفته شد، و بادهاشان فروخفته. تن هاشان فرسوده گردید، خانه هاشان تهی، و نشان هاشان ناپدید. كاخ های افراشته و بالش های انباشته را به جا نهادند، و زیر سنگها و درون گورهای به هم چسبیده فتادند، جایی كه آستانه اش را ویرانی پایه است، و استواری بنایش را خاك، مایه. جای آن نزدیك است، و باشنده ی آن دور و به كنار، میان مردم محله ای ترسان، به ظاهرآرام و در نهان گرفتار. نه در جایی كه وطن گرفته اند، انس گیرند و نه چون همسایگان یكدیگر را پذیرند. با آن كه نزدیك به هم آرمیده اند ، خانه هم را ندیده اند و چسان یكدیگر را دیدار كنند كه فرسودگی شان خرد كرده است، و سنگ و خاك آنان را در كام فرو برده.
گویی شما هم به جایی رفته‌اید كه آنان رفته‌اند، و آن خوابگاه به گروتان برداشته و آن امانت جای شما را در كنار خود داشته. پس چگونه خواهید بود اگر كار شما به سرآید و گورها گشاید؟" آن هنگام آزموده می شود هر كس بدانچه پیشاپیش فرستاده، و باز گردانیده می شوند به سوی خدا كه مولای راستین آنهاست و به كارشان نیاید آنچه به دروغ برمی بافتند. ( یونس /30)(6)
چه ستایم خانه‌ای را كه آغاز آن رنج بردن است، و پایان آن مردن . در حال آن حساب است و در حرام آن عقاب. آن كه در آن بی نیاز است، گرفتار است؛ و آن كه مستمند است، اندوهبار. آن كه در پی آن كوشید بدان نرسید، و آن كه به دنبال آن نرفت، او رام وی گردید. آن كه بدان نگریست، حقیقت را به وی نمود، و آن كه در آن نگریست، دیده‌اش را بر هم دوخت.(7)
هان! دنیا خانه‌ای است كه از گزند آن ایمنی نیست، مگر هم در آن خانه ، كاری كنند كه توشه آخرت است نه به كار دنیا پردازند. چه آن مایه حسرت است. مردم به دنیا مبتلایند، و به بوته آزمایش در آیند. پس آنچه برای دنیا گرفته اند، حساب آن بكشند، واز آنان بستانند؛ و آنچه برای جز دنیا به دست آورده‌اند، بدان رسند و در نعمت آن بمانند. دنیا در دیده صاحب خردان، چون سایه‌ی پس از زوال است، كه گسترده ناشده در هم رود، و افزون نشده كاهش یابد.(8)
بندگان خدا! شما را سفارش می كنم این دنیا را كه وانهنده شماست واگذارید، هر چند وانهادن آن را دوست نمی دارید. دنیایی كه تن ها را كهنه می كند، هر چند نو شدن آن را خوش دارید. مَثل شما و دنیا، چون گروهی همسر است كه به راهی می روند، و تا در نگرند آن را می سپرند، و یا قصد رسیدن به نشانی كرده اند و گویی بدان رسیده اند. چه كوتاه است فرصت كسی كه تازد تا راهی كه در پیش دارد به سر رسد، و یا آنكه روزی فرصت دارد نه بیش و مرگش از در رسد، و خواهانی شتابان در پی او افتاده، و او را می راند تا در دنیا نماند. پس در عزت و ناز دنیا بر یكدیگر پیشدستی مكنید؛ و به آرایش و آسایش آن شادمان مشوید، و از زیان و سختی آن ناشكیبا مباشید كه عزت و نازش ، پایان یافتنی است، و آرایش و آسایش آن سپری شدنی، و زیان و سختی آن تمام شدنی؛ و هر مدتی از آن سرآمدنی وهر زنده آن مردنی.
آیا نشانه ها كه از گذشتگان به جای مانده شما را از دوستی دنیا باز نمی دارد؟ و اگر خردمندید مرگ پدرانتان كه در گذشته اند، جای بینایی و پند گرفتن ندارد. نمی بینید گذشتگان شما باز نمی آیند، و ماندگان نمی پایند! نمی بینید مردم دنیا روز را به شب و شب را به روز می آرند و هر یك حالتی دارند! مرده ای است كه بر او زاری كنند. زنده ای كه تسلیتش گویند. افتاده ای بیمار، بیمارپُرسی تیمارخوار. و دیگری كه جان می دهد، و دنیا جویی كه مرگ به دنبالش می دود، و غافلی به خود وانگذاشته و ماندگان پی گذشتگان را داشته.
هان! بر هم زننده لذت ها، تیره كننده شهوت ها، و بُرنده آرزوها را به یاد آرید آنگاه كه به كارهای زشت شتاب می آرید، و از خدا یاری خواهید بر گزاردن واجب او، چنانكه شاید، و نعمت و احسان او كه به شمار نیاید.(9)

پی‌نوشت‌ها:
1- خطبه 111، ترجمه سید جعفر شهیدی.
2- خطبه 113.
3- همان.
4- همان.
5- خطبه 114.
6- خطبه 226.
7- خطبه 82.
8- خطبه 63. 9- خطبه 99.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پيامك‌های ميلاد مولود كعبه

گفتم آخرعشق را معنا كنيم
بلكه جاي خويش را پيدا كنيم
آمدم ديدم كه جاي لاف نيست
عشق غير ازعين وشين وقاف نيست
آمدم گفتم به آواي جلی
عين يعنی عدل مولايم علی
شين يعنی شور الله الصمد
قاف يعنی قل هو الله احد

بگو تراب ببالد كه بو تراب آمد
بگو به ماه نتابد كه آفتاب آمد
بگو به بتگر بي دين كه بت دگر متراش
كسي كه بتكده ها را كند خراب آمد.

امشب جهان درچشم من این سو وآن سو می پرد
جان ودلم ازشوق آن آشفته گیسو می‌پرد
امشب نه تنها جان من دارد هوای کوی او
در عشق او هر ذره ای این سو و آن سو می پرد

قرآن به جز وصف علي آيه ندارد
ايمان به جز حب علي پايه ندارد
گفتم بروم سايه لطفش بنشينم
گفتا كه علي نور بود سايه ندارد

تاراج دل به تيغ دو ابروي دلبر است
مستي قلب عاشقم از جام كوثر است
بر سر در بهشت خدا حك شده چنين:
بختش بلند هركه گرفتار حيدراست.

تا سيد عشق ديده در كعبه كشود
خورشيد به مهر روي او سجده نمود
از عرش بلند هاتفي داد ندا
اعجاز بزرك خلقت است اين مولود

هركسي را اسم اعظم داده اند
بر لبش نام علي بنهاده اند
او نه تنها در زمين نام آوراست
نام او در آسمانها حيدر است


التماس دعا

يا علی