بنی آدم

دی ۱۷، ۱۳۸۷

سلام بر تو ای حسين

هوالشاهد

حسین، روح تاریخ است. بی‌حسین (ع) تاریخ مرده است

کربلا همه خاک است و عاشورا همه زمان. اگر کربلا نبود چگونه می‌توانستیم، زیبایی و عشق را یکجا در سیمای انسان جستجو کنیم؟
حسین‌جان جهان است. معنی زندگی است و عاشورا منظومه‌ای که هر کس از مدارش خارج شود حرکت و حیات را از دست داده است. هر چه خورشید و ستاره در آسمان است و هر چه تکاپو و پویش و شتاب در زمین، همه بر مدار منظومه کربلا می‌چرخند.
عالم زیبایی خویش را از حسین وام گرفته است. هر چه لطافت و ظرافت و زیبایی و حسن است جلوه جمال حسین است که حسین یعنی زیبا!
کربلا معلم عشق است در سیمای قاسم؛ دانشگاه صدق و صفاست و چهره حبیب؛ درک مسئولیت است در شور و نشاط بریر؛ مکتب فتوت و جوانمردی و احسان است در قامت بلند عباس؛ شریعت شهادت است در رخساره گلگون حسین؛ نمونه روشن مظلومیت و معصومیت حق است در سیمای علی‌اصغر و صبوری و عزت و پیروزی است در فریاد ستم کوب زینب .
کربلا حادثه‌ای تمام است؛ امتزاج پرشکوه ایثار و ایمان و اخلاق و آزادگی. یک مبارزه ساده نیست.
حسین نیامده است که تنها جان برای مکتب ببازد. در کربلا به تدریس عشق ایستاده است، و همه را به خلوص و محبت و صمیمیت و پاک‌بازی و حتی پاکیزگی و طهارت می‌خواند که در شب شهادت، همه را به پاکیزگی و نظامت و معطر نمودن خواند. کربلا جغرافیا نیست، تاریخ است، زمین نیست آسمان است، دور نیست همه جاست، گذشته نیست، حال و فرداست.
کربلا اعجاز وصف ناپذیر خون است.
هیچ اعجاز جاری و هیچ آیت پایدار به شگفتی خون عاشورا نیست. گویی آن آبی که قرآن حیات، را از آن می‌داند خون است؛ خون حسین. و من الماء کل شیء حی.
حسین، زیبایی عزت، عظمت حریت و حلاوت سعادت را در جهاد و ایثار و شهادت تفسیر کرد. به امت‌ها آموخت که ذلت و بردگی و شقاوت، محصول دل‌بستن به خاک و نتیجه تعلق انسان به دنیاست. تا پای در زنجیر زمین دارید با آسمان بیگانه‌اید. تا چشم بر «خود» دوخته‌اید، خدا را نمی‌بینید و تا در موج موج خون شنا نکنید ساحل فلاح و رستگاری نخواهید دید.
حسین (ع) آفریدگار کربلای حماسه و شرف و عشق است. باغبانی که عطش خویش تحمل توانست و عطش باغستان اسلام هرگز. در تشنگی نهال حق اگر آبی نیافت، فواره رگانش را به پای نهال تشنه گشود و به بهای باروری درخت، هر چه داشت قربان داد.
اگر داس خون حسین (ع) حلقوم گیاهان هرزه را نشانه نمی‌رفت. اکنون سیزده‌قرن بر خشکسالی گلزار توحید گذشته بود. بذری که رسول‌الله (ص) افشاند و با فرق علی آبیاری شد و با پاره‌های جگر حسن‌(ع) بالید، تنها در ذهن تاریخ یافت می‌شد. حسین تضمین بقای اسلام و حافظ سلامت مکتب بود و بی‌تردید اکنون نیز هست.
خون حسین مثل خورشید است که در تابش هر روزه، زیبا و درخشان است. مثل هوا با آن نفس می‌کشیم. همچون ماهی، حیات خویش در آن می‌جوئیم و خضر‌آسا، از چشمه آن می‌نوشیم و جاودانه می‌شویم.
حسین در عطش، آب حیات یافت و چه غافلند آنان که جاودانگی را در سیرابی از چشمه همیشه مجهول و افسانه‌گون دنیا می‌جویند.
هر که عطش نوشید، سیراب شد هر کس با قافله تشنگی همراه شد در وجودش چشمه در چشمه جوشید و آب حیات را بر جگر عطشناک رساند.
سلام بر تو ای حسین، بر صحابه ستم ستیز، بر قافله شکیبای اسیرانت و بر قربانیان سرخ چهره سپیدنامه جبهه‌هایت. سلام بر آرمان و راهت و بر همه آنانی که بلوغ همه خواسته‌ها و تحقق همه آرمان‌هایشان پیوستن به قافله جاودانه پوی توست.

سوگ سرخ، محمد رضا سنگری


برچسب‌ها: