بنی آدم

فروردین ۰۹، ۱۳۸۵

فلسفه رابطه (6) - نقش عشق در ازدواج

هوالمحبوب

سلام

مدتی است كه مطالب زيادی رو برای ارسال آماده كرده‌ام. منتهی به خاطر مشغله زيادی كه دارم فرصت نكرده‌ام آن‌ها را خدمتتون ارائه كنم. اميدوارم كه اين بی‌نظمی‌های اخير رو به بزرگواری خود ناديده بگيريد.

بسياری از دوستان تصور كرده بودند كه سلسله مباحث فلسفه رابطه تموم شده و ديگر ادامه ندارد. اما خوشبختانه و يا متاسفانه بايد به عرض برسونم كه هنوز مطالب زيادی از اين سلسله گفتار باقی‌ مانده كه انشاالله سعی ميكنم به نوبت اون‌ها رو ارائه بدم.

چندی پيش داشتم دنبال مطلبی می‌گشتم كه به نوعی كلمه فلسفه در اون بود. با كمال تعجب بسياری از وبلاگ‌ها رو ديدم كه مطالب فلسفه رابطه اين وبلاگ رو بدون كم و كاست در وبلاگ خود و به نام خود ارسال كرده بودند. راستش من هم دنبال اسم و رسم نبوده و همين كه انديشه ترويج بشه برام كافی و مفيده. اما با كمال تعجب و تأسف ديدم كه اين سلسله مباحث رو تا قسمت سوم ادامه داده و مابقی قسمت‌ها رو بی‌خيال شده بودند. وقتی كمی‌ دقت كردم ديدم كه قسمت‌های 4 و 5 به مزاج بعضی افراد خوش نمياد و در حقيقت مسير اصلی ارتباطات بين دو جنس مخالف در همان قسمت‌های بعدی است كه نمايان می‌شه و طبيعتا انتشار اون‌ها باعث می‌شه تا دست بسياری از طرفداران پر و پا قرص ارتباطات مبتنی بر هوا و هوس رو بشه. برای همين از همه عزيزان تقاضا دارم كه اگر هم بدون ذكر منبع خواستيد از مطالب اين وبلاگ بنويسيد تمام و كمال بنويسيد تا مطلب مورد ارائه هيچ شبهه‌ای نداشته باشه.

و اما ادامه مبحث فلسفه رابطه

در قسمت‌های قبلی چند سوال بدون جواب مونده بود كه بسياری از اون‌ها به نقش عشق در ازدواج و ترتيب و اولويت بين اين دو مربوط می‌شد. در ادامه اين بحث به سراغ نقش عشق در ازدواج رفته و سعی می‌كنيم بطور واقع بينانه به آن بنگريم.

یكی از مسائلی كه می باید در زمینه ازدواج مورد بحث و بررسی قرار گیرد ، جایگاه عشق در ازدواج است . به راستی به سؤالاتی كه درباره عشق و نقش آن در زندگی وجود دارد چگونه باید پاسخ گفت ؟ سؤالاتی از قبیل : عشق چیست ؟ آیا عشق گناه است ؟ آیا ازدواج بدون عشق معنایی می تواند داشته باشد ؟ عشق باید قبل از ازدواج به وجود آید و یا بعد از آن ؟ آیا هر عشقی ضرورتاً باید منجر به ازدواج شود ؟ آیا عشق لزوماً باید انسان را به طرف انسانی دیگر سوق دهد ؟ عشق به چه عواملی بستگی دارد ؟ چگونه استمرار می یابد ؟ چگونه خاتمه می یابد ؟ و یا چگونه رشد پیدا كرده و به تعالی می رسد ؟
در ادامه ، به این گونه سئوالات پاسخ خواهیم داد ، هر چند كه اذعان داریم این مطالب تمامی آنچه را كه در این زمینه می توان بیان داشت ، شامل نمی شود .

1ـ عشق عالیترین تجلی روح الهی انسان
به راستی عشق چیست ؟ عشق را می توان جاذبه و كشش قلبی انسان به سوی كمال و جمال دانست . زیبایی یكی از كمالات است و زیبایی مطلق ، خداست . عشق را جز با عشق نمی توان شناخت . عشق را جز عاشق نمی تواند درك كند . اما برای نزدیك شدن موضوع به ذهن ، می توانیم از مثال های موجود در مراتب پایین تر موجودات زنده استفاده نماییم. شعرا و عرفا از جذبه پروانه به سوی شمع بسیار استفاده كرده اند . هنگامی كه شاعر می گوید :

بلبل به چمن ز آن رخسار نشان دید

پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید

اشاره به جذبه عاشق به سوی معشوق دارد . از این نوع رفتارها كه تنها می تواند نوعی تقریب به ذهن را در برداشته باشد ، می توان به كشش شاخ و برگ درختان به سوی نور اشاره كرد . انسان وقتی در تاریكی قرار می گیرد ، هر نقطه نورانی او را به سمت خود می كشد و این یك كشش به سوی نور است . حیواناتی از قبیل " سوسك " به طرف تاریكی كشش دارند و وقتی جایی روشن است ، به تاریكی ها پناه می برند و در نقاط و زوایای تاریك پنهان می شوند . حیواناتی وجود دارند كه به طرف جریان ها و میدان های مغناطیسی كشش پیدا می كنند ، مانند ماهی هایی كه به كمك ایجاد حوزه های مغناطیسی در دریا به دام صیادان می افتند . در مورد كوچ پرندگان شواهدی وجود دارد كه نشان می دهد آنها به سمت و سوی خاصی كشش پیدا می كنند . كششی كه شناخت و ادراك ذهن در آن نقشی ندارد . به عبارت دیگر یك كشش ، بدون آن كه موجود زنده بداند به كجا می رود . این ها مثال هایی است كه تا حدودی معنای كشش به سمت یك هدف و تجهیز یك موجود زنده برای سوق یافتن به سوی آن را نشان می دهد .
عشق در مرتبه ای بسیار عالی تر و به عنوان عالی ترین تجلی عالم هستی ، قلب انسان را به سوی كمال و زیبایی مطلق سوق می دهد . خدا انسان را به گونه ای آفریده است كه وقتی به سوی نور و وجود مطلق متمایل می شود با تمام وجود به سمت آن كشیده می شود . به این ترتیب عشق ، كشش قلب انسان است به سوی خداوند . این تعبیر در قرآن كریم و در متون اسلامی باعباراتی مانند " حُب " نشان داده شده است . در قرآن كریم آمده است : اگر خدا را دوست دارید ، تبعیت من ( پیامبر) را بنمایید كه در نتیجه خدا نیز شما را دوست خواهد داشت و یا زبانم را به یاد خودت گویا كن و قلبم را به عشق خودت شیفته ساز . حب یا عشق ماهیتی انسانی دارد و هدف اصلی آن نیز خداست . ولی " چرا عشق كه اصالتاً‌ می باید متوجه خدا باشد ، به انسان ها تعلق پیدا می كند ؟ " سئوالی است كه می توان به این طریق به آن پاسخ داد كه عشق در مراتب پایین تر انسانی ، به سمت نشانه هایی از جمال و كمال الهی كه در انسان ها به عنوان خلیفه او به ودیعت گذاشته شده است متوجه می شود . انسانی كه هنوز نمی تواند دركی از جمال و كمال مطلق داشته باشد لاجرم به سوی جمال های عینی و قابل رؤیت كشیده می شود و به سوی كمالات و عواطف انسانی كه نشانه هایی از رأفت الهی در وجود انسان هستند ، سوق پیدا می كند . به عبارت دیگر عشق یك انسان به انسان دیگر، اگر خالی از هواها و امیال باشد نشانه ای از عشق به كمال مطلق است . با این دیدگاه است كه عشق ، یك كمال برای انسان محسوب می شود . قلب عاشق ، اشرف بر قلب غیر عاشق است . انسان عاشق ، افضل بر انسان غیر عاشق است .
برای این كه بتوانیم این نكات را بیشتر و دقیق تر توضیح دهیم می باید محورهای دیگری نیز مورد بحث قرار دهیم .


2 - تفاوت عشق با هوای نفس
عشق را باید عامل تكامل بخش انسان بدانیم . بنابراین باید آن را از ارضای نیازهای معمولی و مشترك حیوانی متمایز نماییم . اگر ما برای رفع نیازهای خود به چیزی یا به انسانی نیازمند باشیم ، این نیاز میان ما و آن شیء یا انسان ، نوعی وابستگی ایجاد می كند ، ولی این وابستگی را نباید با كشش عاشقانه یكی بدانیم . این را باید از نوع هوای نفس بدانیم ، حال آنكه عشق از جمله صفات برتر و متعالی انسانی است . هدف هوای نفس ، ارضای خویشتن است ، ‌ولی هدف عشق ، بقا و حضور معشوق است ، حتی اگر به فنای عاشق بینجامد . بنابراین ملاك مشخص برای تمیز بین عشق و كشش امیال ، در همین است كه عاشق درصدد رضایت معشوق است ، نه رضایت خویش . عاشق وقتی با معشوق كامل مواجه می شود ، می خواهد همه چیزش را ، حتی خود را از دست بدهد و عبارت معروف حافظ كه می گوید :


میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست

تو خود حجاب خودی ، حافظ از میان برخیز


اشاره به این دارد كه می باید فردیت فرد و خود بودن او نیز زایل شود تا معشوق نزد وی تجلی كامل بیابد . با این توصیف باید عشق یك انسان به انسان دیگر را از تمایل و كشش مبتنی بر نیازهای وی منفك و مجزا كرد . به این ترتیب است كه اگر فردی نشانه ای از عشق را در دل خویش نسبت به فردی دیگر دارد ، می باید در درجه اول به معشوق خود بیندیشد نه به خویشتن خویش . اگر برای ارضای تمایل خود ، معشوق را به طـُرق مختلف قربانی می كند و از آن جمله دست به عملی می زند كه آبروی وی را خدشه دار سازد ، باید مطمئن باشد كه این عشق نیست ، بلكه یك كشش از نوع حیوانی است .


3ـ عشق موجب تعالی و عفت است
باید این نكته را بدانیم كه عشق ، انسان را رو به رشد می برد و موجب كمال اخلاقی و عرفانی انسان می شود و از آن جمله عفت و پاكدامنی را در او افزایش می دهد . انسان عاشق می خواهد پاك زندگی كند ، به پاكی ها برسد و به سوی روشنایی ها سوق پیدا كند و شاید با همین تبیین از عشق است كه كلامی معروف از پیامبر گرامی اسلام نقل می شود كه فرمود : آن كه عاشق شود و عفت بورزد و از این عشق بمیرد ، او شهید مرده است .


4ـ عشق مكمل ازدواج است نه عامل آن
با این بحث ، به موضوع جایگاه عشق در ازدواج وارد می شویم . سئوال این است كه اگر كسی فردی از جنس مخالف را دوست بدارد و به راستی عاشق او باشد ، آیا این امر می تواند تنها عامل تعیین كننده ازدواج آن دو به شمار آید ؟ باید در پاسخ بگوییم : نه . زیرا ازدواج در حقیقت نوعی مشاركت اجتماعی است كه در آن دو انسان باید از جهات گوناگون با یكدیگر تناسب عملی داشته باشند ، از آن جمله تناسب اعتقادی ، تناسب اجتماعی ، تناسب عقلانی و تحصیلی و امثال این موارد . انسان در ازدواج تمامی نیازهای سطوح مختلف خود را از ابتدایی ترین نیازهای حیوانی تا عالی ترین نیازهای انسانی به مشاركت می گذارد. برای تشكیل یك خانواده می باید تناسب بین دو انسان برای برآوردن تمامی نیازها در حد بالایی وجود داشته باشد . بنابراین برای ازدواج ما باید به انسانی بیندیشیم كه بتواند قسمت اعظم نیازهای مختلف ما را مرتفع كند .
به این ترتیب عشق می تواند مكمل چنین ازدواجی باشد ، نه فقط عامل تعیین كننده آن . باید اذعان كنیم كه به رغم اهمیت و تعالی عشق در زندگی ، نیازهای واقعی انسان نیز حقیقتی انكارناپذیرند . انسان عاشق نمی تواند به عشق اكتفا كند و از نیازهای خود از این طریق چشم بپوشد . از این رو بهتر است كه برای ازدواج انسانی را انتخاب كنیم كه در برآوردن نیازهای مختلف ، ما را یار ، همراه و همسر باشد ، نه اینكه تنها به دلیل عشق ، انسانی را برگزینیم كه از جهات عدیده با ما تباین ( اختلاف ) داشته باشد . ازدواجی كه بدون توجه به نیازهای گوناگون انسان ، حتی نیازهای مربوط به خورد و خواب و ... صورت پذیرد و تنها بخواهد عشق را تأمین نماید ، در واقعیت بسیار زود شكست خواهد خورد .


5ـ عشق در قلب سالم جوانه می زند و در آن رشد می كند
با این عبارت وارد این موضوع می شویم كه عشق قبل از ازدواج اساسی تر و با دوام تر است یا عشق بعد از ازدواج ؟ باید به این نكته توجه كنیم كه عشق در بستر قلب سالم ، حقیقت جو و به دور از تعصبات و هواهای نفسانی جوانه می زند و رشد پیدا می كند . در صورتی كه ما انسان ها در تلطیف و تطهیر روح خود بكوشیم ، هر روز خویش را برتر و والاتر از روز قبل قرار دهیم و غل و غش را از درون خود برانیم ، قلب را بستر جوانه زدن عشق و رشد روزافزون آن ساخته ایم . بدین ترتیب پس از آن كه انسان مناسبی را برای ازدواج برگزیدیم و با او در یك مشاركت انسانی وارد شدیم ، باید منتظر آن باشیم كه عشقی پاك میان ما زاده شود و به كمال برسد و در سایه لطف و مرحمت الهی به معشوق حقیقی متصل گردد . چنین عشقی در زندگی ، روشنایی می آفریند و هر قدر زن و شوهر به پختگی و كمال نزدیكتر می شوند پاكی و خلوص این علاقه مندی را بیش از پیش در قلب خود احساس می كنند .
بنابراین بیاییم برای این كه عشق را زنده نگه داریم ، پاسدار حریم آن باشیم و آن را به عنوان گل سرسبد نعمت های الهی به انسان ها هدیه دهیم ، در كمال و صلاح درونی خویش بكوشیم و از این طریق دنیا را تبدیل به گلستان عشق كنیم .

ادامه دارد - التماس دعا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مطالب مرتبط قبلی:

فلسفه رابطه - انتخاب همسر

فلسفه رابطه 4

فلسفه رابطه 3

فلسفه رابطه 2

فلسفه رابطه 1

فروردین ۰۸، ۱۳۸۵

سوگ‌نامه دهه سوم ماه صفر

هوالبصير


سلام


رحلت پيامبر اسلام حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) ، شهادت كريم اهل بيت ، امام حسن مجتبی (ع) و شهادت غريب الغربا امام علی ابن موسی الرضا (ع) را بر عموم شيعيان جهان اسلام بالاخص شما عزيزان و دوستان گرامی تسليت عرض می‌كنم


شراب می چکد از چشمت به کام خاک شَرَر بارم
رسید طعم جنون اینک به چشم خفته بیدارم

امان نمی دهدم عصیان که تا برایم ازین دوزخ
شراب توبه نمی نوشد، دهان خشک گنه کارم

نمک گرفت نگاهم را در این کویر غبارآلود
غریب می وزد اکنون عشق به روح خسته بیمارم

جهان همایش توفان هاست هجوم ناله من دریاب
اسیر دست پریشانی است دل به شعله سزاوارم

ببین که وضع پشیمانی است، نقاب شیون من گم شد
دچار بازی آخر شد، سرِ به وهم گرفتارم

در این طواف جنون آمیز به گرد حلقه چشمانت
به سر نیامدم آخرجان، سبک نشد زگنه بارم

میان غیب و شهادت ماند دلی که قسمت ویرانی است
بگو چگونه رها گردم زِ بالِ مانده ز رفتارم

نشان صبح قیامت بود شبی که آینه گم کردم
بیا به مرگ بشارت ده دو چشمِ تشنه دیدارم

«سودابه امینی»

نوای دل ( نوحه ) حضرت رسول (ص)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هر که به خداوند و قضا و قدر او ایمان نمی آورد البته کافر شده است. و هر که گناهش را به گردن پروردگارش اندازد، مرتکب فجور شده است. همانا خداوند به اجبار اطاعت نمی شود و با تسلط بر او به کسی نمی بخشد، زیرا او بر آنچه آنان در تصرف دارند، مالک مطلق است و بر آنچه آنان را بر انجام آن توانا کرد، تواناست. پس اگر به طاعت عمل کردند خداوند میان آنان و کردارهایشان حایل نمی شود، ولی اگر به طاعت نخواهند عمل کنند خداوند هم آنان را به اجبار به عمل وانمی دارد و اگر خداوند مخلوقات را بر طاعت خویش مجبور می کرد اجر و پاداش را از آنان برمی داشت و اگر خود آنان را بر انجام گناهان وامی داشت، بندگان را عذاب نمی کرد و اگر ایشان را به حال خود وامی نهاد این علامت ناتوانی او محسوب می شد، اما خداوند در مخلوقاتش خواست و مشیتی دارد که از دید آنان نهانش ساخته است. پس اگر آنان به طاعات خداوند عمل کنند آن طاعتها بر ایشان منت است و اگر به معصیت رفتار کنند آن معاصی، بر ضدّ آنان گواه است. ( از سخنان گهربار امام حسن (ع) )

امام حسن (ع) به جناده ، یکی از یاران خویش می فرماید : ای جناده! خود را برای کوچ مهیا کن و پیش از رسیدن مرگت، توشه ای فراهم آر و بدان که تو در پی دنیایی و مرگ در پی توست. اندوه روزی را که هنوز بر تو نیامده در روزی که در آنی به خود راه مده و بدان که تو مالی بیش از آنچه که قوت توست به دست نمی آوری مگر آن که نگاهبان مال دیگری باشی و بدان که دنیا در حلالش حساب و در حرامش عقاب و در شبهاتش عتاب است. پس دنیا را به منزله مرداری بدان و از آن به اندازه ای که تو را بس آید بهره مند شو. پس اگر آن مقدار حلال بود، تو در استفاده از آن زهد پیشه کرده ای و اگر حرام بود، گناهی مرتکب نشده ای و تو همان گونه که از مردار بهره مند می شوی از دنیا هم بهره مند گشته ای. که اگر عقابی هم در کار باشد، اندک بود. برای دنیایت چنان بکوش که انگار همیشه زندگی می کنی و برای آخرتت چنان کار کن که انگار همین فردا می میری. و اگر می خواهی بدون داشتن قوم و قبیله، عزیز و بدون داشتن سلطنت، پرهیبت باشی، از خواری نافرمانی خداوند بیرون آی و به عزّ طاعت خداوند قدم گذار. و اگر نیازی در همراهی مردان داشتی با کسانی همراه شو که چون با او نشست و برخاست کردی، تو را بیاراید و چون از او بگیری تو را حفظ کند و چون از او مددجویی، یاری ات کند و اگر سخنی بگویی تو را تصدیق کند و اگر قدرت یابی، آن را تحکیم بخشد و اگر دستت را برای دادن فضلی دراز کنی، آن را بگستراند و اگر از تو رخنه ای دید، آن را پر کند و اگر از تو نیکویی دید آن را به حساب آورد و اگر از او چیزی بخواهی به تو ببخشد و اگر تو خاموشی گزینی او با تو سخن آغاز کند و اگر گرفتاری برای تو پیش آمد با تو همدردی کند. کسی که از جانب او به تو رنج و گزندی نمی رسد و راهها از جانب او بر تو دگرگون نمی شود و تو را به هنگام حقیقتها بی یاور نمی گذارد و اگر در حال تقسیم با هم به اختلاف برخیزید او، تو را بر خود مقدّم می دارد.

سروده های حکمت آمیز امام حسن علیه السلام:

1. اگر دنیا مرا ناخشنود کند شکیبایی پیشه می کنم و هر بلای ناپایداری لاجرم اندک است.
و اگر دنیا مرا خشنود سازد، من به شادمانی او خوشحال نمی شوم، زیرا هر سرور ناپایداری، حقیر و اندک است.
2. ای مردم! لذایذ دنیوی پایدار نیستند و بدانید که نشستن در زیر سایه ای که ناپایدار است، حماقت و سبکسری است.
3. خرده ای از نان نامرغوب مرا سیر می کند و اندکی آب مرا بس است. و پاره ای از جامه نازک مرا می پوشاند اگر زنده باشم و چنانچه بمیرم کفنم مرا کافی است.
4. اگر نیازمندی به نزد من آید گویم: ای کسی که اکرام به او بر من واجب فوری است.
5. و کسی که فضل او بر هر فاضلی برتری دارد، خوش آمدی که برترین روز جوانمرد وقتی است که از او حاجتی درخواست می شود.

نوای دل ( نوحه ) كريم اهل بيت (ع)

علی بن شعیب گوید:
" بر ابوالحسن الرضا علیه السلام وارد شدم. از من پرسید:
ای علی! زندگی کدام یک از مردم بهتر است؟
عرض کردم: سرورم! شما از من بدان آگاه ترید.
فرمود: ای علی! هر کس که زندگی دیگری در زندگی او نکو شود.
ای علی! زندگی کدام یک از مردم بدتر و ناگوارتر است؟
عرض کردم: شما داناترید؟
فرمود: کسی که دیگری در زندگی او زندگی نکند.
ای علی! با نعمتها، همسایه خوبی باشید که آنها رام نشده هستند و اگر از قومی گرفته شدند به آنها باز نخواهند گشت.
ای علی! بدترین مردمان کسی است که میهمانش را باز دارد و به تنهایی بخورد و بنده اش را بزند. به خداوند خوش گمان باش. هر کس که گمان خود را به خداوند نکو کند، خداوند نیز او را ناامید نخواهد کرد. و هر که به روزی کم راضی شد، به عمل کم از او راضی خواهد شد و هر که به اندک از حلال خرسند شود، هزینه اش سبک گردد و خانواده اش از نعمت برخوردار خواهد شد و خداوند او را به درد و درمان دنیا بینا سازد و او را به سلامت از دنیا به دارالسلام بیرون برد. بخیل را آرامش، حسود را لذت، ملول را وفا و دروغگو را مروت نیست."
( برگرفته از في رحاب ائمة اهل البيت- سيره حضرت امام رضا عليه السلام، ص 148)

نوای دل ( نوحه ) امام رضا (ع)

التماس دعا

اسفند ۲۹، ۱۳۸۴

سال نو در آستانه اربعين حسينی

هوالمحبوب

سلام

به نام کسی که در هر نوروز و در هر بهاری امید فرج اوست نوروز و عید ما آن روزی است که فرج و ظهور حضرت صاحب الامر و العصر ولی الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف «ارواحناه فداه» صورت گیرد . در آستانه اربعین شهادت جانسوز حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران با وفایش و با توجه به این که یکی از سخت‌ترین مصائبی که قلب نازنین امام زمان علیه السلام را جریحه‌دار کرده، اسارت و مصائب عمه بزرگوارشان حضرت زینب کبری علیهاالسلام می‌باشد و شب سال تحویل مصادف با چنین روزی گردیده است؛ لذا با عنایت به فرمایش آن حضرت خطاب به یکی از علماء شیعه در سرداب مقدس که فرمودند: «به مردم بگویید با توسل به عمه‌ام حضرت زینب کبری علیهاالسلام برای تعجیل فرج دعا کنند.» بر همه شیعیان و منتظران فرج، لازم بلکه واجب است که در ساعت تحویل سال اعمال مشروحه ذیل را به قصد تعجیل در فرج مولایمان و تسلی و شفای قلب آن حضرت انجام بدهند.
1- قرائت سوره مبارکه نمل .
2- خواندن دعای "الهی عظم البلاء" یا "اللهم کن لولیک" بعد از ذکر سجده «آیه سجده دار آیه 24سوره نمل» و ادامه قرائت تا آخر سوره .
3- فرستادن 69بار صلوات با ذکر عجل فرجهم «اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم».
4- بعد از قرائت سوره مبارکه نمل و فرستادن صلوات، خدای متعال را به حق حضرت زینب کبری علیهاالسلام و صبر و مصائب ایشان سوگند بدهیم که سال 1385را سال فرج امام عصرعجل الله تعالی فرجه الشریف قرار دهد.
5- زیارت اربعین حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام؛ و پس از زیارت 2 رکعت نماز زیارت خوانده شود و پس از تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام برای آمرزش همه مومنین و مومنات (حداقل 70مرتبه) و تعجیل در فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دعا کنیم .
به امید تحقق وعده‌های الهی و فرج عاجل مولایمان

اسفند ۲۶، ۱۳۸۴

پيچك

هوالعليم


سلام

نمی‌دانم چرا بسياری از مردم با شنيدن واقعه دانشگاه صنعتی شريف شگفت زده شده‌اند و اين واقعه را نمی‌توانند باور كنند. اما به نظر من اين حادثه امری طبيعی بود و دليلی جز شالوده فكری عوامل آن حادثه نداشت. هنگامی كه دو تن از فعالان سياسی و برجسته يك گروهك دانشجویی ، كه ادعای پيروی بی‌چون و چرا از تفكرات حضرت امام (ره) را دارند ، برای رسيدن به اميال و جاه و مقام خود دست به دامان دشمن قسم‌خورده اسلام (كه همان امام راحل از او به عنوان شيطان بزرگ ياد می‌كند) می‌شوند و در برابر دوربين‌های جهانی از ضبط تصوير دريوزگی خود هيچ ابایی ندارند آيا هتك حرمت به شهيدان از سوی دست پروردگان آن‌ها تعجبی دارد؟ اگر اين افراد كه همان زمان امام راحل نيز امتحان خود را پس داده‌اند اين حركت خودجوش و دمكراسی‌گونه را تاييد می‌كردند جای تعجب داشت نه اكنون. خب اين امری طبيعی است كه افرادی كه مسندها و جاه و جلالی را كه 16 سال برايش خون دل خوردند در يك شب بر باد رفته ببينند و آن را نشات گرفته از آرای خيل كثيری از محرومان و خانواده‌های معظم شهدا ، كه رأی خود را با همان معيارهای دمكراسی‌گونه بر صندوق‌های رای ريخته‌اند ، ببينند چه رفتاری با فرزندان آن‌ها خواهند كرد. تعجبی ندارد افرادی كه آزادی بيان و حقوق بشر را با نارنجك و ضرب و شتم و چماق به ارمغان می‌آورند حرمت شهدا را بشكنند. خدا را شاكرم كه حكومت يك روستا را نيز به اينان ندادند و الا دمكراسی را با شلاق به مردم هديه می‌كردند .





از كوزه همان طراود كه در اوست


آنچه كه مرا در فكر فرو می‌برد و در حكمت آن عاجز می‌مانم اين است كه چه حكمتی دارد كه شهدای گمنام بايد پس از سال‌ها گمنامی و غربت هنوز هم اين‌قدر مظلوم باشند؟ به راستی چه حكمتی دارد كه شكستن حرمت عزيزان خدا در چنين روزهایی تكرار می‌شود؟ اين روزها چه سری با خود به همراه دارند كه زمانی بازماندگان حسين‌ابن علی (ع) را هنگام رسيدن به شام دشنام می‌دهند و سنگ باران می‌كنند و زمانی ديگر در همان روزها حرمت شهدا و عزيزان خدا را می‌شكنند؟

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ای امينان آستين بالا زديد
دست دل بر دامن دريا زديد

روزمحشر را زخاطر برده‌ايد
فصل آخر را ز خاطر برده‌ايد

دينتان بر باد دنيا داده‌ايد
مست از شرب كدامين باده‌ايد

كوختان را كاخ زيبا كرده‌ايد
عمرتان را صرف دنيا كرده‌ايد

می زنيد هردم ، دم از عشق امام
عـاشق مـيـزيد و دنـبـال مـقـام

مال و مكنت چشمتان را كور كرد
دام شهوت قلبتان بی نور كرد

كيستيد آخر مريد عمر و عاص
درپی تكفير و مكر عام و خاص

قلب رهبر مملو خونابه از دست شماست
تاری شب حاصل از انديشه پست شماست

بوی كفر و ننگ می‌آيد ز هر گفتارتان
ابن ملجم گونه باشد شيوه كردارتان

بندگان خم شده پيش شكم
می‌زنند حرف از قناعت دم به دم

بـادهـای هـرزه دشـت و دمـن
خـار و خـسهـای گـلاويـز چمن

رشوه خواری آفت گلشن شده
شـمع بيت المال نور افكن شده

پـيـچـك افـتـاده به جـان ساقه‌ها
گـشـتـه پـژمرده هـمـه آلاله‌ها

عاقبت ازبس چپاول می‌كنند
شهر تهران را چو كابل می‌كنند

ای شرارت پـيـشگـان هـرزه گـرد
در كـجـا بـوديـد هـنـگـام نـبـرد

در كجا بوديد وقتی جنگ بود
عرصه بر شيران عالم تنگ بود

يـاد بـاد آن روزگـار بـا صـفـا
مـردم جـان بـركـف راه خـدا

آن بسيجی های بی نام و نشان
مـالـك اشترهـای صفين زمان

بی‌صفتها از شهيدان زنده‌ايد
عـارتـان آيد خـدا را بـنـده‌ايد؟

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اخبار مرتبط:

گزارش تصویری از مراسم باشكوه به خاک‌سپاری شهدای گمنام در مسجد دانشگاه شريف

معاون وزیرعلوم: عوامل حادثه دانشگاه شریف را از بدنه دانشجویان جدا می‌دانیم

ضرب‌وشتم رئیس دانشگاه شریف

روسای دانشگاه‌های كشور:
تعلل و تاخیر در برخورد با حرمت‌شكنان را جایز نمی‌دانیم

آزادی اندیشه با مشت و لگد اضافه، میراث‌ها‌یی از مرد گفتمان ایران