بنی آدم

فروردین ۱۷، ۱۳۸۶

چه شكوهی دارد اين عشق

هوالعشق


عشق نیرو می‌دهد ، عشق زندگی می‌دهد، عشق شهامت و قدرت می‌بخشد. عشق بزرگ‌ترین ودیعه‌ای است که خداوند بزرگ در نهاد بشر به امانت گذاشته است. اگر عشق نبود زندگی هم نبود . کسی که عاشق می‌شود باید خود را برای پرداخت بهای آن عشق آماده سازد که عشق همان‌طور که لذّت و شادکامی در پی دارد، غم و سردرگمی هم به دنبال خواهد داشت. امّا غم عشق چه غم شیرینی است و چه گوارا به‌کام دل عاشق می‌ریزد حتی اگر دل عاشق را بشکند. زیرا هر چیز شکسته‌اش بی‌خریدار است، مگر دل که شکسته‌اش قیمتی‌تر است و خدایش دوست‌تر دارد.

امام باقر (ع) در این باره فرموده اند:«خداوند بر مردان و زنان هر دو جهاد نوشته است جهاد مرد بذل مال و جان است تا كشته شود و جهاد زن آن است كه بر غیرت و ناراحتی‌های شوهر صبر كند».
مردی به محضر پیامبر اسلام (ص) آمد و گفت: ای رسول خدا، همسری دارم كه چون به خانه می روم، به پیشبازم می آید و وقتی بیرون می روم بدرقه ام می نماید و اگر مرا غصّه دار ببیند می گوید: غم مخور كه اگر غم روزی می‌خوری خداوند آن را به عهده گرفته و اگر برای آخرت غم داری و فكر می‌كنی خداوند بر فكر و غم تو بیفزاید. پیامبر (ص) فرمود: او را بشارت بهشت ده و به وی بگو كه تو یكی از عاملان خداوندی و در هر روز پاداش 70 شهید برای تو خواهد بود (مكارم الاخلاق ج 1 ص 382)


سلام

راستش خیلی وقت بود می‌خواستم در مورد یك زندگی موفق و به عبارتی عاشقانه (همون عشقولانه) بنویسم. منتهی با توجه به این‌كه مطالبی كه می‌نوشتم سلسله‌وار بود نمی‌شد این بحث رو توی اون‌ها گنجوند. اما این چند وقته خیلی از مشكلاتی رو كه افراد بیان می‌كنند و یا برای رفع اون‌ها نیاز به راهنمایی دارند می‌بینم، احساس می‌كنم یك سری از ریزه‌كاری‌ها و نكات مهم در زندگی مشترك هست كه اگر بدونیم و بر اساس اون‌ها زندگی كنیم ، خیلی از مفاهیم زندگی مشترك برای ما تغییر می‌كنه و وقتی اون‌ها تغییر كرد به راحتی میشه راه حل بسیاری از مشكلات یك زندگی مشترك رو پیدا و اون‌ها رو برطرف كرد و در نهایت به یك زندگی آرام و در عین حال پرشور و نشاط و عاشقانه دست یافت. هرچند كه حدود 75 درصد مراجعین به این وبلاگ از دوشیزگان مجرد هستند ولی تقریبا 90 درصد این طیف نیز در سنینی قرار دارند كه ان‌شاالله به‌زودی به خیل متاهلان خواهند پیوست. و چه بهتر كه قبل از پای نهادن به یك زندگی مشترك، بسیاری از مفاهیم این نوع زندگی و روش‌های بهتر ساختن بنای آن‌را فرابگیرند. به آن امید كه سعادت و خوشبختی مونس و همدمشان باشد.

تا به‌حال به معنی اصلی زندگی مشترك فكر كردید؟ یك همسر چه نقشی برای شما داره و یا شما چه نقشی برای همسرتون دارید یا باید داشته باشید؟ آیا " همسر " همانند یك پدر ، برادر ، بهترین دوست و .... در زندگی نقش داره ؟ كمتر ؟ بیشتر؟ تا چه حد؟ اصلا معنی كلمه "همسر" یعنی چی؟ چرا نمی‌گن همدل؟ چرا ....

فرق یك شریك زندگی با یك شریك تجاری چیه؟ فكر كنم معنی شریك تجاری رو تقریبا همه بدونند.
وقتی یك نفر در یك كار تجاری با دیگری شریك می‌شود (البته در یك شراكت صادقانه) در حقیقت در همه مشكلات و منافع مالی هم‌دیگر شریك شده‌اند. به این معنا كه ضرر یك نفر دقیقا ضرر دیگری و منفعت یك نفر دقیقا منفعت دیگری را به‌دنبال دارد. هر رشدی در مسائل مالی یك نفر دقیقا رشد دیگری را در آن مسائل به دنبال خواهد داشت. تا این‌جای مسئله ساده است. ولی اگر در یك شراكت تجاری یكی از طرفین نتواند پا به پای شریك خود تلاش كند و یا به عبارتی قدرت و همت و زرنگی شریك خود را نداشته باشد، و یا از نظر مالی نتواند همطراز دیگری پیش برود، به تدریج نظر شریك خود را نسبت به ادامه شراكت تغییر می‌دهد. این نوع شراكت در حقیقت یك شراكت پایاپای و یا یك به یك است. یعنی هم در سرمایه‌گذاری و هم در همه مسائل كاری و فعالیت، تقریبا متناسب باید باشند تا بتوانند شراكت بادوامی را داشته باشند. اما آیا این قانون را می‌توان در یك زندگی مشترك به كار برد؟
زندگی مشترك برخلاف یك تجارت مشترك ، یك به یك نیست و یا پایاپای نیست. یك زندگی مشترك در حقیقت به معنای یك زندگی واحد است. یعنی هر دو نفر شریك در زندگی ، عینا همان زندگی را خواهند داشت كه دیگری دارد. تمامی ضعف ها و قوت‌های یك زندگی مشترك دقیقا به هر دو نفر نسبت داده می‌شود . در یك شراكت تجاری ، رشد علمی و یا اقتصادی فردی یكی از شركا ، هیچ ارتباطی به شریك دیگر ندارد و دیگری به اندازه سهمی كه در شراكت دارد بهره‌مند خواهد شد اما رشد علمی و یا اقتصادی و هر موفقیت یا شكستی كه نصیب هر یك از طرفین زندگی مشترك می‌شود ، عینا نصیب دیگری هم خواهد شد و بالعكس. چرا كه زندگی هر دو نفر در یك چارچوب واحد معنا دارد و هر چیزی كه وارد این چارچوب شود به هر دو نفر وارد خواهد شد. حتی این معنا در پدر و یا برادر و یا خواهر و .... نیز به این شدت صدق نمی‌كند .
متاسفانه خیلی از افراد به زندگی مشترك به مثابه یك شراكت تجاری می‌نگرند و از این بابت تصورشان این است كه یك زندگی مشترك یك زندگی یك به یك است. و همین تعریف غلط باعث می‌شود كه انسان در برابر هر گذشتی توقع گذشت در جای دیگر را داشته باشد. به عبارتی در برابر هر عملی منتظر یك عكس‌العمل از جانب طرف مقابل خواهد بود. اما آیا می‌توان با چنین تعریفی یك زندگی عاشقانه داشت؟
راستی ، ایثار یعنی چی؟ معنی گذشت چیه؟ ایثار یعنی گذشتن از یك حق ( و نه باطل و یا تصور حق) بدون هیچ چشم‌داشت (و یا انتظار جبران) . اگر گذشت ، انتظار متقابلی در پی داشته باشد دیگر گذشت نیست معامله است. دو دست انسان را در نظر بگیرید. هر دو در یك چارچوبی به نام بدن هستند. اگر دست چپ كار نكند و دست راست هم بگوید چون او كم كار است من هم كم كاری می‌كنم چه اتفاقی می‌افتد؟ یا این‌كه دست راست سعی می‌كند كم كاری دست چپ را نیز جبران كند؟
حال بیایید در نظر بگیرید كه زن و مرد در یك زندگی مشترك ، در حقیقت یك نفرند در دو بدن. اگر یكی به دیگری خوبی كند به خودش خوبی كرده و بالعكس. اگر بدی كند به خودش كرده . اگر در مقابل ناملایمتی‌ها گذشت كند در مقابل خودش گذشت كرده و اگر محبت می‌كند به خودش محبت كرده. مگر نه این است كه تمامی آثار و تبعات رفتارها و كردارهای طرفین ، نصیب هر دو طرف این زندگی خواهد بود؟ پس اگر بر فرض عشقی هم در این زندگی دركار نباشد و یكی نخواهد برای دیگری و یا به خاطر دیگری گذشت كند به خاطر خودش هم كه شده آیا گذشت بهترین راه نخواهد بود؟ برخی تصور میكنند كه گذشت و مهربانی یك طرفه در زندگی، باعث سوء استفاده دیگری می‌شود. در حالی كه این تفكر در یك زندگی مشترك با مفهوم واقعی خودش اشتباه است و ناشی از دیدگاه یك به یك بودن در زندگی است . در یك زندگی مشترك ، مرد و زن نباید هم‌دیگر را در مقابل هم فرض كنند بلكه باید خود را در كنار هم و هم‌سو با هم ببینند. با این تفكر هیچ‌گاه شائبه سوء استفاده در ذهن طرفین به‌وجود نخواهد آمد.
همه این موارد و بایدها برای یك زندگی مشترك عادی است. اما اگر زندگی عاشقانه شد باز هم بسیاری از معیارها تغییر می‌كند. در زندگی عاشقانه دوست داشتن برای او است نه برای خود. یعنی او را برای خودش و به‌خاطر خودش دوست بدارید نه به خاطر خود و آرامش خود. بله منفعت هركدام از طرفین در یك زندگی مشترك ساده این است كه همیشه در جهت ارتقاء زندگی باشند و با گذشت و اغماض نسبت به رفتار طرفین ، زندگی خود را نیز آرامش بخشند. اما در زندگی عاشقانه ، منفعت شخصی نیز كنار می‌رود و یك زوج عاشق هم دیگر را فدای دیگری می‌كنند. ممكن است شدت این عشق در طرفین برابر نباشد كه قطعا هم همین‌گونه است. اما پایداری همین عشق یك‌طرفه یا نابرابر ، بسیاری از التهابات و ناآرامی‌ها را از زندگی انسان می‌زداید و از سویی خود موجب رشد و دوام عشق به زندگی در طرف مقابل می‌گردد.
بسیاری از افراد هستند كه عاشق همسر خود هستند ولی از این كه همسرشان چنین تصوری را نسبت به او ندارد و یا نمی‌تواند ابراز كند رنج می‌برند. این مسئله بالاخص در زنان نمود بسیار بالایی دارد چرا كه مردان به‌خاطر غرور مردانه‌ای كه در خود دارند ، نمی‌توانند این عشق را به‌درستی ابراز كنند. ولی اصل مطلب این است كه در خیلی از موارد این عشق در مرد وجود دارد ولی نمی‌تواند ابراز كند و یا راه‌ آن را نمی‌داند. در مقابل هستند بسیاری از زنانی كه عشق به همسر دارند ولی شیوه رفتار و یا برخورد با همسرشان را نمی‌دانند و تصور می‌كنند مردان نیز خصوصیات زنان را داشته و همانند آنان به احساسات پاسخ می‌گویند. در حالی‌كه این‌گونه نیست و چه بسا بسیاری از رفتارهایی را كه زنان دوست دارند از سوی همسر خود ببینند، مردان دوست نداشته باشند و یا به نوع دیگری بدان‌ها بنگرند.
این‌جا است كه زن باید بداند چه رفتاری عشق و علاقه مرد را نسبت به خودش می‌افزاید و او را وادار به ابراز عشق و علاقه نمایدو چه رفتار و كرداری توجه همسر را از او دور می‌نماید.
بگذارید رفتارها را از دوجنبه بنگریم. یكی ترك رفتارهای منفی ( رفتارهایی كه ما فكر می‌كنیم مسئله خاصی نیستند ولی تبعات آن بسیار منفی و مخرب است) و دیگری انجام رفتارهای مثبت ( رفتارهایی كه شاید به نظر ما ساده و بی‌ارزش بوده ولی برای طرف مقابل از ارزش والایی برخوردار باشند ) .
خب فكر كنم چشم‌هاتون قرمز شده و دیگه حوصله خوندن ادامه‌اش رو نداشته باشید. به همین دلیل برای راحتی شما هم كه شده بقیه این مطلب رو به پست بعدی موكول می‌كنم منتهی قول می‌دم به زودی ادامه‌اش رو بنویسم. فعلا تا همین‌جا رو داشته باشید و روی معیارهای یك زندگی مشترك ولی عاشقانه فكر كنید. ان‌شاالله در قسمت بعدی به بررسی رفتارهای خوب و بد در یك زندگی مشترك خواهیم پرداخت.
اين ايام سال‌روز (شمسی) پیوندم با هستي‌ام (17 اردیبهشت ماه 1375، و شب عید غدیر ) نيز هست. از همين‌جا به اين تك ستاره زندگی‌ام اين پيوند رو تبريك عرض می‌كنم.



تقديم به همه هستی‌ام

(بر روی Play و click كليك نماييد)

التماس دعا

برچسب‌ها:

فروردین ۱۶، ۱۳۸۶

سفرنامه هانوفر

هوالحميد


با سلام خدمت تمامی دوستان و عزيزان


راستش قصد داشتم يك پست بلند بالا در مورد سفر به هانوفر به همراه تفسيرهای مصورش براتون بنويسم اما وضع جسمانی‌ام مجال نمی‌داد و چون بهتون قول داده بودم نمی‌تونستم قولم رو هم نديد بگيرم. از اين‌رو تصميم گرفتم خلاصه اهم سفر رو براتون بنويسم.


چند روز آخر سال 85 برای ديدار از نمايشگاه سبيت آلمان با يكی از دوستان به هانوفر رفته بودم. در كل نمايشگاه جالبی بود اما به اون صورت حرف جديدی نسبت به آن‌چه كه در بازار رايانه و اينترنت وجود داره نداشت. منتهی فرقش اين بود كه همه محصولات رو می‌شد در يك مجموعه بزرگ مشاهده و بررسی كرد و قابليت‌هاشون رو ديد. جالب اين‌جا بود كه بسياری از ايرانی‌ها رو كه از قسمت‌های مختلف دولتی ، تجاری و ... آمده بودند می‌ديدم كه محصولاتی رو از نمايشگاه (با كلی ذوق و نشاط) خريده بودند كه به راحتی می‌شد اون‌ها رو از تهران با دو سوم قيمت موجود در نمايشگاه تهيه كرد. به عنوان مثال همون دستگاهی رو كه در تهران می‌شد با يك‌صد هزار تومان به همراه ضمانت‌نامه دوساله تهيه كرد ( دقيقا با همون مشخصات ، كشور و كارخانه ) ، از نمايشگاه به قيمت 124 يورو ( حدودا معادل يك‌صد و پنجاه هزار تومان) خريده بودند (اين‌هم از دست‌آوردهای مهم يك نمايشگاه بين‌المللی است).

اما از اين‌ها مهم‌تر وضعيت فرهنگی غرب ، بالاخص ارزش و مقام والایی كه برای زن قائلند ، بود كه هرچند برایم تازگی نداشت و در سفرهای مختلفی كه به ديگر كشورها داشتم شاهد آن بوده‌ام ولی اين بار به‌خاطر برخی دوستان وبلاگی و نتی كه از غرب و دست‌آوردهای فرهنگی اون و ... بالاخص ارزش زن در غرب و مقايسه با ارزش آن در ايران ، تعريف و تمجيد می‌كنند، تصميم گرفتم اين وضعيت رو به تصوير بكشونم.


البته می دونم كه اين دو عكس برای خيلی‌ها طبيعيه (به احترام نظر تعدادی از دوستان يكی از عكس‌ها برداشته شد) و شايد خيلی‌ها بگن اين مسائل و اين نوع پوشش توی غرب حل شده است و برای امثال ما مشكل داره و يا بسيار بدتر از اين وضع رو می‌شه توی هر كوچه و خيابونی ديد. اما آن‌چه كه برای من مهم هست و به همين خاطر اونا رو به تصوير كشوندم وضع پوشش اين دختر خانوم‌ها نيست بلكه وظيفه‌ای است كه در طول برگزاری نمايشگاه برعهده دارند. وظيفه اين دخترخانوم‌ها ، كه در بسياری از غرفه‌ها می‌شد انواع مختلف و با پوشش‌های مختلف‌شون رو ديد اين است كه بايد در كمين تجار و بازرگانانی باشند كه احتمال دارد مشتريان پرسودی برای شركت مورد نظر باشند. هر مردی كه بوی تجارت و بازرگانی می داد (بالاخص مردان ميان‌سال و با پرستيژ) و از كنار اين غرفه‌ها عبور می‌كرد ، اينان وظيفه داشتند با عشوه‌ها و حركات زنانه به شكار آن‌ها رفته و آن‌ها را به سمت غرفه مورد نظر جذب كنند. تصوير اول به‌خوبي نشان می‌دهد كه حتی در هنگام مذاكرات اوليه تجاری ، شكارچی نيز در كنار دو طرف مذاكره حضور فعال!! دارد.

و اما اين دو تصوير بالا ( به احترام نظر تعدادی از دوستان دو عكس بالا برداشته شد )، مربوط به تبليغات شركت مموری (Memeory Corp) می‌باشد كه من هنوز ارتباط محصولات اين شركت رو با اين خانم نيمه عريان (از اون لحاظ) و رنگ‌آميزی بدنش پيدا نكردم. جالب اين‌جا بود كه اين غرفه بسيار شلوغ بود و همه به‌دنبال مشاهده محصول جديد!!! اين شركت بودند ( از حالت چشم و لب تماشاچيا به‌خوبی پيدا است) جالب اينه كه خود خانوم‌های تماشاچی بيشتر از آقايون از اين صحنه ذوق كرده بودند. اين نشون می‌ده كه خود زنان غربی اين وضعيت و اين نوع ديدگاه رو می‌پذيرند. خب اين هم اوج ارزش و مقام والای زن در جوامع غربی است كه به‌راحتی در اين عكس‌ها به‌خوبی مشهوده و نيازی به توضيح و تفسير نداره.




و اما در مورد شهر هانوفر

در بسياری از نقاط شهر به‌راحتی می‌شد خانه‌های فحشا رو پيدا كرد. اصلا نيازی به پيدا كردن هم نداشت. در بسياری از كوچه و خيابون‌های شهر ، به‌خصوص مناطق مركزی، انواع و اقسام اين خانه‌ها ، سينماها و كلوپ‌ها به راحتی در برابر انظار عمومی قرار داره. من و دوستم شب‌ها برای صرف شام به يكی از رستوران‌های ترك‌ها كه در مركز شهر ( اشتين تور ) قرار داشت و اسلامی بود می‌رفتيم. يك شب كه باد سرد شديدی می‌اومد گفتيم از يك مسير ديگری كه به نظر می‌رسيد نزديك‌تر بود برويم. وارد يكی از خيابون‌هایی كه انتهاش يك سه‌راهی بود شديم. از دور چشمم به يك ساختمانی روبروی همين خيابون واقع در سه‌راهی بود افتاد كه به نظر مسكونی می‌آمد و پنجره‌های زيادی به فاصله يك متر از هم داشت كه فاصله‌شون از سطح پياده‌رو فقط نيم متر بود و هر پنجره‌ای با نور خاصی (قرمز ، آبی و ... ) نورپردازی شده بود. كمی كه نزديك‌تر شديم ديدم كه يك زنی بدون لباس پشت يكی از همون پنجره‌ها روی يك مبل و مشرف به خيابون تكيه داده. نگاهم رو برگردوندم و پيش خودم گفتم عجب آدم‌هايی هستن. حالا درسته براشون طبيعيه كه هر طور دوست دارن تو خونه‌شون بچرخند ولی چرا رو به خيابون نشسته. بعد نگاهم به پنجره‌های ديگر افتاد ديدم نه‌خير اين‌جا خونه نيست نمايشگاهه!!! و اينا هم همشون دنبال مشتری هستند. راه خيلی زيادی رو طی كرده بوديم و امكان برگشتن توی اون هوا رو نداشتيم. در حال عبور از خيابان كنار اون ساختمان بوديم كه ناگهان متوجه شدم يك نفر داره به شيشه می‌زنه. تا برگشتم ببينم كيه و با من چی‌كار داره ديدم يكی از همان زنان با همون عشوه‌های خاص خودش لبخندی ( مثل همون لبخند‌های گربه ماده‌ها توی تام و جری) به من زد. با يك حالت تنفر سرم رو برگردوندم و به‌راه خودمون ادامه داديم. شب كه رفتيم به هتل خودمون يكی از نقشه‌های توريستی شهر رو كه در ورودی هتل وجود داشت نگاه كردم و موقعيت اون خونه رو پيدا كردم ديدم كه با رنگ قرمز مشخص شده. به كل نقشه كه نگاه كردم ديدم تقريبا اين محل‌ها 40 درصد نقشه شهر ، بالاخص مناطق مركزی رو به خودش اختصاص داده.



خب اين اوج فرهنگ والا و همچنين اوج ارزش و مقامی است كه زنان در كشورهای غربی دارند. آزادی كامل!!! و بی‌قيد و بند!! آن‌قدر ارزش زن در كشورهای غربی بالا است كه حتی برای دختران خردسال ، نوجوان و جوان اين كشورها ، زنان فاحشه‌ای همچون پاريس هيلتون، بريتنی اسپيرز و ليندزی لوهان و ... الگوی كامل يك زن هستند و آن‌ها را پرستش می‌كنند.


اين‌ لينك‌های زير هم نمونه‌های كوچكی از خبرهایی است كه هر از گاهی توسط رسانه‌های غربی منتشر می‌شوند.


زنان، قربانی صنعت پورنوگرافی 20 ميليارد دلاری در آمريكا
كشف بی‌سابقه‌ترين سوءاستفاده جنسی از كودكان در آمريكا
آمار تكان‌دهنده فروپاشی خانواده در اروپا: از هر سه كودك، يكی نامشروع!
آمار تکان‌دهنده كودكان نامشروع در آمريكا

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


سخنم با تو است


از چه فرار می‌كنی؟
از من ؟ يا از خودت ، وجدانت يا خدا؟
يا از آينده مبهمی كه در انتظار تو است؟


دختر خوبم


چه كسی را می‌فريبی؟
من؟ خودت؟ يا خدا؟
تو كه در مقابل ارتباط دوستانت با غير هم‌جنس قد علم می‌كردی و روضه‌می‌خواندی ، تو كه بر اراده خودت در برابر پرهيز از خطا به خودت می‌باليدی ، و تو كه ..... پس چه شد؟ چه شد كه يك ارتباط دوستانه معمولی !! با يك پسر برات بدون اشكال شده ؟ ارتباط تلفنی و ديدارهای دوستانه! هم ارتباطات مجازی است؟ يا اين‌كه آن روضه‌ها برای ديگران بوده و ارتباطی با شما ندارد؟


و اما شما پسر خوب


ای كسی كه دم از اسلام و مذهب و امام زمان (عج) و ... می‌زنی
به كجا می‌روی؟
چه شده كه برای شما نيز ارتباط با يك دختر در حد يك دوستی معمولی مشكلی ندارد؟
نكند شما از معصومان پاك‌تريد و از خطا بری هستيد؟


اين قانون الهی را به‌خاطر بسپاريد
اگر بی‌جهت كسی را به خودتان وابسته كرديد ، عزيزانتان را بی‌جهت به خودشان وابسته می‌كنند.
اگر دل كسی را شكستيد در همان حد و اندازه‌ اهميت آن دل شكسته دل شما يا عزيزانتان را می‌شكنند
اگر دل پدری را به خاطر دخترش خون كرديد دل شما را خون خواهند كرد.
اگر حرمتی را شكستيد حرمت خود يا عزيزانتان را خواهند شكست.
اگر يك زندگی را فروپاشيديد زندگی خود و يا عزيزتان را فرو‌ می‌پاشند.
دنيا دار مكافات است. پس از مكافات عملتان بترسيد. به خودتان بياييد، از وسوسه‌های شيطان به خدا پناه ببريد و به نام اسلام ، خدا و معصومين ، خود و ديگران را نفريبيد.


التماس دعا