گل سرسبد آفرينش
هوالعزيز
" تمام ابعادى كه بـراى زن متصـور است و بـراى يك انسان متصـور است در فاطمه زهرا سلام الله عليها، جلـوه كـرده و بـوده است. يك زن معمـولى نبـوده است، يك زن روحانى، يك زن ملكـوتى، يك انسان به تمام معنا انسان، تمام نسخه انسـانيت، تمام حقيقت زن، تمـام حقيقت انسان؛ او زن معمولى نيست، او مـوجـود ملكـوتـى است كه در عالـم به صورت انسان ظاهر شده است، بلكه موجـود الهى جبروتى در صـورت يك زن ظاهر شده است... تمام هـويت هاى كمالى كه در انسان متصور است و در زن تصـور دارد، تمام در ايـن زن است... زنى كه تمام خاصه هاى انبيا در اوست. زنـى كه اگـر مرد بود، نبـى بـود. زنى كه اگر مرد بود به جاى رسول الله بـود ... معنويات ، جلوه هاى ملكوتى، جلوه هاى الهى، جلوه هاى جبروتى، جلوه هاى ملكى و ناسـوتى همه در ايـن موجـود مجتمع است. انسانى است به تمام معنا انسان، زنى است به تمام معنا زن."
امام خمينی (ره)

ميلاد گل سر سبد آفرينش ، حضرت فاطمه (س) بر همه عاشقان خاندان عصمت و طهارت ، مبارک باد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تصدقت شوم الهى قربانت بروم در اين مدت که مبتلاى به جدايى از آن نور چشم عزيز و قوت قلبم گرديدم متذکر شما هستم و صورت زيبايت در آئينه قلبم منقوش است. عزيزم اميدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. «حال» من با هر شدتى باشد مى گذرد ولى بحمدالله تا کنون هرچه پيش آمد خوش بوده و الان در شهر زيباى بيروت هستم. حقيقتا جاى شما خالى است فقط براى تماشاى شهر و دريا خيلى منظره خوش دارد. صد حيف که محبوب عزيزم همراه نيست که اين منظره عالى به دل بچسبد. در هر حال امشب شب دوم است که منتظر کشتى هستيم از قرار معلوم و معروف يک کشتى فردا حرکت مى کند ولى ماها که قدرى دير رسيديم بايد منتظر کشتى ديگر باشيم. عجالتا تکليف معلوم نيست اميد است خداوند به عزت اجداد طاهرينم که همه حجاج را موفق کند به اتمام عمل از اين حيث قدرى نگران هستيم ولى از حيث مزاج بحمدالله به سلامت بلکه مزاجم بحمدالله مستقيمتر و بهتر است. خيلى سفر خوبى است جاى شما خيلى خيلى خاليست. دلم براى پسرت قدرى تنگ شده است. اميد است هر دو به سلامت و سعادت در تحت مراقبت آن عزيز و محافظت خداى متعال باشند. ... ايام عمر و عزت مستدام. تصدقت قربانت روح الله.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بزرگترين وصيت من به تو فرزند عزيز سفارش مادر بسيار وفادار تو است.حقوق بسيارمادرها را نمىتوان شمرد و نمىتوان به حق ادا كرد.يك شب مادر نسبت به فرزندش از سالها عمر پدر متعهد ارزندهتر است.تجسم عطوفت و رحمت در ديدگان نورانى مادر، بارقه رحمت عطوفت رب العالمين است.خداوند تبارك و تعالى قلب و جان مادران را با نور رحمت ربوبيت خود آميخته آنگونه كه وصف آن را كس نتوان كرد و به شناخت كسى جز مادران در نيايد و اين رحمت لايزال است كه مادران را تحملى چون عرش در مقابل رنجها و زحمتها از حال استقرار نطفه در رحم و طول حمل و وقت زائيدن و از نوزادى تا به آخر، مرحمت فرموده رنجهايى كه پدران يك شب آن را تحمل نكنند و از آن عاجز هستند.اينكه در حديث آمده است كه «بهشت زير قدمهاى مادران است» (34) يك حقيقت است و اينكه با اين تعبير لطيف آمده است براى بزرگى عظمت آن است و هشيارى به فرزندان است كه سعادت و جنت را در زير قدم آنان و خاك پاى مبارك آنان جستجو كنيد و حرمت آنان را نزديك حرمت حق تعالى نگهداريد و رضا و خشنودى پروردگار سبحان را در رضا و خشنودى مادران جستجو كنيد.مادران گر چه همه نمونهاند لكن بعض آنان از ويژگيهاى خاصى برخوردارند و من در طول زندگى با مادر محترم تو و خاطراتى كه از او ـ در شبهايى كه با اطفال خود مىگذراند و در روزها نيز ـ دارم، او را داراى اين ويژگيها يافتم.اينك به تو اى فرزند و به ساير فرزندانم وصيت مىكنم كه كوشش كنيد در خدمت به او و در تحصيل رضايت او پس از مرگ من، همانگونه كه او را از شماها راضى مىبينم در حال زندگى و پس از من بيشتر در خدمتش بكوشيد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ارادت امام (ره) به همسر از زبان همراهان
خوش به حال من كه چنين همسرى دارم
امام علاقه و محبت وافرى به همسرشان داشتند به طورى كه از نظر امام همسرشان در يك طرف قرار داشت و بچههايشان در طرف ديگر و اين دوست داشتن با احترام خاصى همراه بود. يادم هست يك بار كه خانم مسافرت رفته بودند آقا خيلى دلتنگى مىكردند. وقتى ايشان اخم مىكردند، ما به شوخى مىگفتيم اگر خانم باشند آقا مىخندند، وقتى نباشند آقا ناراحت هستند و اخم مىكنند. خلاصه ما هرچه سر به سر آقا گذاشتيم اخم ايشان باز نشد. بالاخره من گفتم خوش به حال خانم كه شما اينقدر دوستشان داريد و امام گفتند: «خوش به حال من كه چنين همسرى دارم. فداكارى كه خانم در زندگى كردند، هيچ كس نكرده است» . (73)
خانم، بىنظير است
علت علاقه عميق حضرت امام به همسرشان، فداكارى خانم بود. هميشه مىگفتند: «خانم، بى نظير است» ايشان 15 سال در آب و هواى گرم نجف مشكلات را تحمل كرده و همه جا همراه امام بودند. در حالى كه در خانواده پدرىشان در رفاه به سر مىبردند. و دختر خانم 15 سالهاى بيش نبودند كه به خانه امام وارد شدند. مثل اينكه در آن موقع قم را دوست نداشتند، ولى هرگز اين مسئله را نزد امام اظهار نكرده بودند. امام هميشه در پاسخ ما كه مىپرسيديم : «چه كنيم كه شوهرانمان به ما اين همه علاقمند باشند؟» ايشان مىگفتند: «اگر شما هم اين قدر فداكارى كنيد، همسرانتان تا آخر همين قدر به شما علاقه خواهند داشت. (74)
مادرت به جز خدا كسى را ندارد
هر وقت براى حضرت امام حادثهاى مانند بيمارى اتفاق مىافتاد، ايشان نزديكان را فرا مىخواندند و سفارش مادرمان را مىكردند. از سختىها و مشقاتى كه مادرمان كشيده است صحبت مىكردند و مىفرمودند كه بايد رضايت مادرتان را جلب كنيد. روزهاى آخر عمر، ايشان مرا خواستند و باز سفارش مادرم را كردند و فرمودند: «مادرت به جز خدا كسى را ندارد، مبادا بر خلاف ميلش كارى انجام دهى» . (75)
بر خلاف رضايت مادر كارى نكن
امام با مادرم ارتباط عاطفى عجيبى داشتند. اينكه من در مسئلهاى مانند حج با حكم رهبر عزيزمان صرف اينكه والدهام به من گفتند من راضى نيستم، يك مرتبه زدم زير همه چيز، اين نبود الا اينكه پدرم در روزهاى آخر زندگى، دست مادرم را گرفتند و در دست من گذاشتند و گفتند: «بر خلاف رضايت ايشان هيچ كارى نكن» با اينكه مىدانستم اين كار صدمه و تنشى دارد و براى من خوب نيست، گفتم هر طور مىخواهد بشود. به مقام معظم رهبرى گفتم شما اگر به من دستور دهيد برو، كه من از نظر شرعى آن قول را قطع كنم، حرفى ندارم و الا با آن رابطه عاطفى كه با مادرم دارم وارد اين كار نمىشوم. (76)
دست به غذا نمىزدند
در مورد صفا و صميميت و عطوفت و مهربانى امام نسبت به خانواده و همسر و دختران خودشان شايد بتوانم ادعا كنم كه كسى را در آن حد نديدهام. امام هيچ گاه وقتى خانم در منزل بود تنها غذا نمىخوردند؛ يعنى اگر سفره را پهن مىكردند و غذا در سفره آماده بود و خانم از اتاق بيرون رفته بودند، امام دست به غذا نمىزدند تا خانم تشريف بياورند و بنشينند و با يكديگر غذا بخورند. (77)
مرا دل نگران كردى
در همان ايامى كه در فرانسه بوديم روزى خانم به منزل يكى از فاميلهايشان به ميهمانى رفتند، اما موقع برگشتن دو ساعت از وقتى كه به حضرت امام گفته بودند كه برمىگردند، ديرتر شده بود و هنوز برنگشته بودند. امام كه همه كارهايشان را با ساعت و دقيقه تنظيم مىكردند، سه بار از اتاق به آشپزخانه آمدند و پرسيدند: «خانم نيامدند؟» دفعه سوم فرمودند : «نگران شدهام، شما نمىتوانيد وسيلهاى پيدا كنيد كه تماس بگيريم؟» تا اينكه خانم تشريف آوردند، اما وقتى خانم آمدند با يك محبت خاصى روبروى خانم نشستند و فقط گفتند : «مرا دل نگران كردى» ! (78)
اينها را ببر و تقسيم كن
يك بار خانم امام ناراحتى معده پيدا كرد كه قرار شد به بيمارستان منتقل شوند و نمونه بردارى شود. امام به من فرمودند لحظه به لحظه وضعيت خانم را تلفنى بپرس و به من اطلاع بده، كه نشانگر توجه و اهتمام خاص امام به وضع مزاجى خانم بود. من هم حسب الامر ايشان هر چند دقيقه يك بار خبرى مىگرفتم و به امام مىدادم. همزمان با اينكه خانم را آماده عمل در بيمارستان مىكردند، امام به من پنجاه هزار تومان پول دادند و فرمودند كه اينها را ببر و در ميان مردم مستضعف جنوب شهر تقسيم كن كه معلوم شد ايشان براى بهبودى خانم صدقه مىخواهند بدهند.
بنده هم به فرمايش ايشان عمل كردم و پولها را تقسيم كردم و برگشتم. بعد كه خبر موفقيت عمل جراحى خانم و بهبودى ايشان را به امام عرض كردم از لطف و مرحمتى كه داشتند بيست هزار تومان ديگر به من مرحمت كردند. گفتم آقا اينها را هم به همانجا ببرم و تقسيم كنم فرمودند: نه، اينها ديگر مال خودت است» . (79)
تا گفتم خانم گفته، چيزى نگفتند
يادم مىآيد بچه كه بوديم و با توپ توى اتاق بازى مىكرديم. توپ را زديم و شيشه را شكستيم . آقا خيلى ناراحت آمدند كه ما را تأديب كنند كه چرا اين كار را كرديم؟ من گفتم: «خانم به ما گفتند: در اتاق بازى كنيد، عيبى ندارد» . تا من اين را گفتم، ايشان هيچ نگفتند و سرشان را پايين انداختند و از اتاق بيرون رفتند و اگر مىخواستند ما را تنبيه كنند، نكردند. (80)
كارهاى شخصى به عهده خانم است
امام نسبت به مسائل منزل، مادرمان را مختار تام معرفى مىكردند و اين را خود آقا مىخواستند كه اين طور باشد، مگر به ندرت، آن هم مثلا با فلان خانواده كه از نظر اخلاقى درست نيست، معاشرت نكن، كه مادر ما حتما گوش مىكنند. چون شايد دو سال يك بار نگويند كه فلان كار را انجام بدهيد يا چرا انجام داديد. كارهاى شخصى مسئوليتش به عهده مادرمان است. در خرج منزل هم همين طور است؛ يعنى از اول خرج دست مادرم بوده، ايشان خودشان را گرفتار نكردند . در صورتى كه اگر ما زمان را در نظر بگيريم، آن زمان آقايان خودشان نظارت داشتند بر خريد منزل، حتى درست كردن غذا، اما ايشان خودشان را درگير اين مسائل نمىكردند. (81)
كسى نبود بيايد بدوزد؟
امام هيچ وقت دستور انجام كارى را به خانم نمىدادند. خانم مىگويند امام وقتى يك دكمه پيراهنشان مىافتاد، مىگفتند: «مىشود اين را بدهيد بدوزند؟» نمىگفتند خودت بدوز يا احيانا اگر روز بعد دوخته نشده بود، نمىگفتند چرا ندوختيد. مىگفتند: «كسى نبود بيايد بدوزد؟» ، لذا تا آخر عمرشان هيچ وقت به خانم نگفتند يك ليوان آب به من بده؛ خودشان اين كار را انجام مىدادند. (82)
هندوانهاى آماده كنيد
خانم وقتى مىخواهند مسافرت بروند، در هر ساعتى از روز باشد، حتى اگر ساعت 2 بعد از ظهر باشد امام تا درب حياط ايشان را بدرقه مىكنند. يا موقعى كه بر مىگردند، اطلاع مىدهند كه خانم مىخواهند برگردند، اگر فصل گرما باشد امام دستور مىدهند كه يك چيز خنكى درست كنيد، هندوانهاى آماده كنيد يا اگر نباشد آب خنكى درست كنيد و اگر فصل سرما باشد، مىگويند اتاقى را گرم كنيد. (83)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام. اول از همه شرمنده تمامی دوستانی كه نگران علت تاخير در به روز رسانی بودند. دوم تشكر از تمامی دوستان و عزيزانی كه برای سلامتی پدرم دعا كردند. سوم شرمنده از بابت ادامه مطالب رابطه. و چهارم اگر مجددا دير به روز كردم نگران نباشيد . مشغلههايم (كار ، درس و ...) هنوز زياده.
باز هم روز ولادت حضرت زهرا (س) و روز زن را به تمامی خواهران دنيای مجازی و واقعی ، بالاخص همسر عزيزم و مادران (مادر و مادر همسر) مهربانم تبريك عرض مینمايم.
التماس دعا
پینوشتها:
---------
73 ـ زهرا اشراقى ـ ويژه نامه روزنامه اطلاعات ـ 14/3/ 69
74 ـ زهرا اشراقى ـ زن روز ـ ش 1220
75 ـ حجت الاسلام و المسلمين سيد احمد خمينى ـ روزنامه ابرار ـ 12/3/ 72
76 ـ حجت الاسلام و المسلمين سيد احمد خمينى ـ آشنا ـ ش 1
77 ـ حجت الاسلام و المسلمين سيد على اكبر محتشمى
78 ـ مرضيه حديدچى ـ ندا ـ ش 1
89 ـ عيسى جعفرى
80 ـ فريده مصطفوى
81 ـ زهرا مصطفوى
82 ـ فاطمه طباطبايى ـ ويژه نامه روزنامه اطلاعات ـ 14/3/ 69
83 ـ مصطفى كفاش زاده