بنی آدم

بهمن ۱۲، ۱۳۸۴

سوگ‌نامه سوم محرم


هوالرحيم

گاه ‌شمار كربلا - روز سوم محرم :

پس از آنكه حر بن يزيد، امام حسين و يارانش را در سرزمين كربلا در محاصره خويش قرار داد و مانع حركت آنان گرديد، عبيدالله بن زياد عامل يزيد در كوفه، فرماندهى سپاه يزيد را بر عهده عمر بن سعد گذاشت. عمر بن سعد در روز جمعه سوم محرم الحرام سال 61 قمرى به همراه چهار هزار نيروى جنگى وارد كربلا شد و فرماندهى را بر عهده گرفت. عمر بن سعد پيش از واقعه كربلا، منصب حكومت «رى‏» را از عبيدالله گرفته بود وليكن با پيش آمد مخالفت اباعبدالله الحسين با يزيد و امتناع از بيعت و حركت آن حضرت به سوى كوفه، عبيدالله حكومت «رى‏» را مشروط به خاتمه بخشيدن به قضيه امام حسين نمود. عمر بن سعد به خاطر دست‏يابى به حكومت منطقه وسيع ايالت «رى‏» (كه هرگز به آن نايل نيامد) فرماندهى سپاه يزيد را پذيرفت و مرتكب جنايت بزرگ غيرانسانى شد. از روزى كه عمر بن سعد وارد سرزمين كربلا شد، پيوسته لشكريانى از سوى عبيدالله بن زياد براى وى فرستاده مى‏شد. بنابر روايتى تا ششم محرم، متجاوز از 000/20 نفر در سپاه عمر بن سعد گرد آمدند.


از كرامات حضرت رقيه (س):

جناب حجه السلام و المسلمين آقاى سيد عسكر حيدرى ، از طلاب علوم دينيه حوزه علميه زينبيه شام چنين نقل كردند: روزى زنى مسيحى دختر فلجى را از لبنان به سوريه مى آورد. زيرا دكترهاى لبنان او را جواب كرده بودند.زن با دختر مريضشش نزديك حرم با عظمت حضرت رقيه عليه السلام منزل مى گيرد تا در آنجا براى معالجه فرزندش به دكتر سوريه مراجعه كند، تا اينكه روز عاشورا فرا مى رسد و او مى بيند مردم دسته دسته به طرف محلى كه حرم مطهر حضرت رقيه عليه السلام آنجاست مى روند.از مردم شام مى پرسد اينجا چه خبر است ؟ مى گويند اينجا حرم دختر امام حسين عليه السلام است . او نيز دختر مريضش را در منزل تنها گذاشته درب اطاق را مى بندد و به حرم حضرت عليه السلام مى رود. آنجا متوسل به حضرت رقيه عليه السلام مى شود و گريه مى كند، به حدى كه غش مى كند و بيهوش مى افتد. در آن حال كسى به او مى گويد بلند شو برو منزل دخترت تنهاست و خدا او را شفا داده است . برخاسته به طرف منزل حركت مى كند و مى رود درب منزل را مى زند، مى بيند دخترش دارد بازى مى كند.وقتى مادر جوياى وضع دخترش مى شود و احوال او را مى پرسد، دختر در جواب مادر مى گويد وقتى شما رفتيد دخترى به نام رقيه وارد اطاق شد و به من گفت بلند شو تا با هم بازى كنيم . آن دختر به من گفت : بگو بسم الله الرحمن الرحيم تا بتوانى بلند شوى و سپس دستم را گرفت و من بلند شدم ديدم تمام بدنم سالم است . او داشت با من صحبت مى كرد كه شما درب را زديد، گفت : مادرت آمد. سرانجام مادر مسيحى با ديدن اين كرامت از دختر امام حسين مسلمان شد.


زائرين قبر من اين شام عبرت خانه است
مدفنم آباد و قصر دشمنم ويرانه است

دخترى بودم سه ساله ، دستگير و بى پدر
مرغ بى بال و پرى را اين قفس كاشانه است

بود سلطانى ستمگر صاحب قدرت يزيد
فخر مى كرد او كه مستم در كفن پيمانه است

داشت او كاخى مجلل ، دستگاهى با شكوه
خود چه مردى كز غرور سلطنت ديوانه است

داشتم من بسترى از خاك و بالينى ز خشت
همچو مرغى كو بسا محروم ز آب و دانه است

تكيه مى زد او به تخت سلطنت با كبر و و جد
اين تكبر ظالمان را عادت روزانه است

من به ديوار خرابه مى نهادم روى خود
زين سبب شد رو سفيدم ، شهرتم شاهانه است

بر تن رنجور من شد كهنه پيراهن كفن
پر شكسته بلبلى را اين خرابه لانه است

محو شد آثار او، تابنده شد آثار من
ذلت او عزت من هر دو جاويدانه است

(كهنمويى ) چشم عبرت باز كن ، بيدار شو
هر كه از اسرار حق آگه نشد بيگانه است

نوحه دل روز سوم محرم

نوای دل (زيارت عاشورا)

كليپ شد تا محرم

التماس دعا

نظرات رسيده: 4

  • بهمن ۱۳, ۱۳۸۴ ۲:۱۴ قبل‌ازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    از عمق درد؛ غریبانه ، کربلا تو بگو .... هر آنچه دیده ای آری به چشمها تو بگو // بگو که خاک تو آکنده از خدا شده است ... بگو که وسعت یک قرن در تو جا شده است //به کربلاست که نخل ایستاده می میرد.... به کربلاست که یک مرد، ساده می میرد// چقدر مثل قیامت عظیمی عاشورا.... عظیم نه ، که صدای قیامتی به خدا !// نشسته به کنجی ، عزا گرفته دلم .... عزا نه ، بلکه غمی از خدا گرفته دلم// بهانه ایست محرم ، که سخت می نالم .... چنین به حال دل تیره بخت می نالم //اگرچه کرب و بلا،حزن آور است و غمین.....به حال خویش بگریید مردان زمین !!

     
  • بهمن ۱۳, ۱۳۸۴ ۲:۱۶ قبل‌ازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام و عرض ادب - دستتون درد نكنه - اجرتون با سه ساله شهيده اقا اباعبدالله الحسين (ع) - التماس دعا

     
  • بهمن ۱۳, ۱۳۸۴ ۲:۱۶ قبل‌ازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام و عرض ادب - دستتون درد نكنه - اجرتون با سه ساله شهيده اقا اباعبدالله الحسين (ع) - التماس دعا

     
  • بهمن ۱۳, ۱۳۸۴ ۱۱:۲۳ قبل‌ازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام. ان شاالله که دست ما را هم بگیرند و شفایمان دهند. التماس دعا

     

نظر شما چيه؟

بازگشت به صفحه اصلی