بنی آدم

خرداد ۲۴، ۱۳۸۶

والاترين الگوی زندگی عاشقانه

هوالشاهد

باسلام خدمت شما دوستان و بزرگواران

طی اين دو پستی كه در مورد زندگی مشترك نوشته بودم برخی از دوستان انتقاداتی را نسبت به اين نوع زندگی داشتند. خواستم ادامه مطلب به همراه طرح انتقادات و پاسخ آن‌ها را بنويسم كه ديدم بهتر است كه الگوی عملی يك زندگی عاشقانه را اين‌جا بازگو كنم. البته تعدادی از خوانندگان نيز از اين‌كه بايدها و نبايدهای زندگی را برای مردان ننوشته‌ام گله داشتند كه ان‌شاالله به آن نكات نيز خواهيم رسيد.

الگوهای رفتاری حضرت زهرا (س) در زندگی با اميرالمؤمنين علی (ع)

آراستگى و معطر بودن براى همسر
براى زن در رسيدگى به وضع ظاهريش به خاطر همسرش سزاوار نيست كه به خود و سر و وضعش نرسد ولو اينكه گردنبندى را در گردن خويش بياويزد و نيز پسنديده نيست كه دستش را بدون رنگ رها كند ولو اينكه مختصر حنائى بگذارد گرچه سالخورده باشد.
در زندگى حضرت فاطمه زهرا سلام‏اللَّه‏عليه نقل مى‏كنند كه ام‏سلمه همسر پيامبر (ص) از حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏عليه پرسيدند آيا عطر و بوى خوش ذخيره كرده‏ايد فرمودند: آرى، رفتند و مقدارى عطر آوردند و مقدارى در كف دست من ريختند بوى خوشى داشت كه هرگز نشنيده بودم.
پيامبر اكرم (ص) به عمار ياسر مأموريت داد براى شب عروسى حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏عليه عطرهاى خوشبو تهيه نمائيد عمار ياسر مى‏گويد: عطر خوبى تهيه كرده به منزل حضرت فاطمه سلام‏اللَّه‏عليه بردم و گفتم پدر شما رسول خدا (ص) مرا امر كرد تا اين عطر را فراهم نمايم.

شرم و حيا در كنار همسر
حيا دو گونه است: يكى پسنديده و ديگرى ناپسند. حياى ناپسند آن حالتى است كه انسان را از رشد و كمال‌يابى و رسيدن به حقوق بازمى‏دارد و يا باعث تضييع حقوق ديگرى مى‏گردد. چنين صفتى در روايات اسلامى به شدت تقبيح گرديده است... (1) و همچنين در آداب همسردارى آمده است كه حيا دو گونه‏ى متصور است: يكى مطلوب و ديگرى مذموم و نامطلوب. حياى مذموم آن حالتى است كه يكى از زوجين را در استيفاى حقوق طرف مقابل بازدارد و قيد و بندى شود در مسائل زوجيت و ساير امور مربوطه... و لذا حضرت امام باقر عليه‏السلام مى‏فرمايند: زن خوب، زنى است كه در خلوت با شوهرش حيا را نيز از تنش خارج كند، و سپس در شرايط عادى، حيا را نيز مانند لباس به اندامش بپوشاند. (2)
حضرت فاطمه عليهاالسلام در طول مدت شوهردارى خود با اميرالمؤمنين، در هيچ فرصتى حريم آن حضرت را ناديده نگرفت و در مورد شخصيت آن بزرگوار كوتاهى نكرد. تا جايى كه اميرالمؤمنين در اين باره مى‏فرمايند: سوگند به خدا زندگى با صفاى من و فاطمه عليهاالسلام طورى بود كه نه من او را به خشم آوردم و نه او مرا به خشم آورد و نافرمانى كرد، حتى غصه‏هاى ديگرم با حضور او و تماشاى جمالش برطرف مى‏گرديد. (3)
اين حديث شريف كه از دل آتشين على عليه‏السلام در فراق فاطمه عليهاالسلام برخاسته است، نشان مى‏دهد كه دختر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله تا چه ميزانى در اطاعت شوهر بود و كوچكترين اسائه ادب از او ديده نشد.
در اظهار ديگرى از اميرالمؤمنين مى‏خوانيم كه آن حضرت زن و بچه‏هايش را در وضع بسيار اسفناك (گرسنگى) ديد، به فاطمه عليهاالسلام گفت: چرا از وضع خود و درد گرسنگى بچه‏هايم مرا آگاه نساخته‏اى؟ فاطمه عليهاالسلام در جواب فرمودند:
يا اباالحسن! من از خدايم شرم و حيا مى‏كنم تو را به كارى بگمارم كه قدرت تهيه آن را ندارى. (4)
اگر چه تأمين رفاه زندگى زن و بچه براى شوهر در حدّ معمول واجب است، ولى روح ايثارگرى خاندان رسالت و ولايت در تمام ابعاد زندگى، باعث شده بود كه خانواده‏ى اميرالمؤمنين پيوسته در فقر و پريشانى بسر برند و لذا فاطمه از وضع مالى شوهرش آگاه بود، و مى‏دانست كه وى قدرت تهيّه مايحتاج خانه را ندارد. از اين جهت شرم و حياى فاطمه عليهاالسلام كه از ايمان و اعتقاد او به خدا سرچشمه مى‏گرفت مى‏گويد: «من از خدايم شرم مى‏كنم...»
اين درسى است به تمام بانوان محترم كه گرفتار زرق و برق و تشريفات كمرشكن نگردند و درآمد و امكانات شوهرانشان را مراعات كنند...

تواضع و فروتنى حضرت زهرا در مقابل همسر
تواضع حضرت زهرا عليهاالسلام در خانه‏ى على عليه‏السلام و احترام او به على در حدى بود كه وقتى ماجراى فشار بين در و ديوار و بسترى شدن حضرت زهرا در رابطه با مخالفت او با خلفا رخ داد، عمر و ابوبكر چندين بار از حضرت على عليه‏السلام تقاضا كردند تا واسطه شود، كه آنها به حضور حضرت زهرا عليهاالسلام بيايند و احوال‌پرسى كنند و رضايت او را به دست آورند، سرانجام على عليه‏السلام ضامن شد كه آنها را نزد فاطمه عليهاالسلام ببرد. حضرت على نزد فاطمه آمد و تقاضاى آنها را مطرح كرد، ولى فاطمه عليهاالسلام به شدت اين تقاضا را رد كرد، حضرت على عليه‏السلام فرمود: من از طرف آنها ضامن شده‏ام كه از تو اجازه بگيرم. در اين هنگام حضرت زهرا عليهاالسلام در برابر على عليه‏السلام در چنان شرايطى آنچنان تواضع كرد كه گفت: «اگر از ظرف آنها چيزى را ضامن شده‏اى، خانه خانه‏ى توست و من در هيچ چيز با رأى تو مخالفت نمى‏كنم». (5)

سازش با مشكلات و سختى‏ها در طول زندگى
رسول خدا فرموده‏اند از بركات اخلاقى و فكرى زن خوب اين است كه هزينه و مخارجش كم باشد. (6) و در اداره‏ى خانه و صرفه‏جويى در مصرف، ياور و همكار شوهر به حساب مى‏آيد. (7) تمام اين ويژگيها در وجود مبارك حضرت زهرا جمع بود و آن حضرت با مديريت لازم و با صبر و بردبارى، همه‏ى تلخيها را به كام على عليه‏السلام شيرين مى‏كرد و در برابر مشكلات مالى عقب‏نشينى نمى‏نمود.
حضرت على عليه‏السلام مى‏فرمايند: من در حالى با حضرت زهرا ازدواج كردم، كه زيراندازى در خانه نداشتم، در حالى كه در همان تاريخ احسان و بخشش من به نيازمندان بقدرى زياد بود كه اگر به بنى‏هاشم تقسيم مى‏شد همه‏ى آنان را غنى و بى‏نياز مى‏كرد. (8) اين حديث نشان مى‏دهد كه فاطمه عليهاالسلام دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله با چه مشكلاتى در خانه على عليه‏السلام دست و پنجه نرم كرده و خم به ابرو نياورده است. و در يك روايت ديگر از طريق امام صادق عليه‏السلام از جابر بن عبداللَّه انصارى نقل شده كه: روزى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله به خانه دخترش فاطمه عليهاالسلام وارد شد، ولى زهرا را در حالتى ديد كه در نتيجه چشمان مباركش پر از اشك گرديد، زيرا لباس آن حضرت بسيار نامناسب بود. زهرا با آن وضع از يك طرف مشغول آرد كردن جو و تهيه‏ى نان و از طرف ديگر به بچه‏اش شير مى‏داد، پيامبر الهى فرمودند:
اى دختر عزيزم! اين‌گونه تلخي‌ها را در دنيا براى رسيدن به پاداش و شيريني‌هاى اخروى پذيرا باش و صبر و بردبارى را از دست نده. آن بانوى گرامى اسلام گفتند: اى رسول خدا! سپاس خدايى را كه نعمتهايش را ارزانى داشته و باز شكر در برابر عطاياى بى‏پايان الهى. (9) در اين حال اين آيه نازل شد كه اى پيامبر! ما آن قدر پاداش خواهيم داد كه راضى شوى. (10) اين حديث و قضيه تاريخى نشان مى‏دهد كه فاطمه عليهاالسلام دختر رسول خدا در برابر مشكلات و نارسايي‌هاى مالى هيچ‏گونه تغيرى نداشت و سپاس الهى را بجا مى‏آورد.
حضرت زهرا در كنار ساير تحملات خود در برابر سختيها، روزهاى زيادى را به گرسنگى گذرانيد، ولى دردش را به كسى نگفت و حتى به رخ على عليه‏السلام نياورد و تا دم مرگ و شهادت چيزى از شوهر درخواست نكرد. دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در خانه مولى على عليه‏السلام با سختيها انس گرفت و درد گرسنگى چشيد و بچه‏هايش را نيز با اين روش عادت داد، تا رنگ رخسارشان از ناتوانى و گرسنگى زرد شد.... حضرت امام باقر عليه‏السلام از جابر بن عبداللَّه انصارى نقل مى‏كنند كه روزى پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله وارد خانه‏ى دخترش شد و پس از سلام و احوال‏پرسى فرمود:
چرا رنگ رخسارت اين قدر پريده است؟ فاطمه عليهاالسلام گفت: اى پيامبر خدا! از گرسنگى به اين حالت افتاده‏ام... (11) اين حديث نشان مى‏دهد كه وضع فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام از گرسنگى به جايى رسيده بود، كه رنگ رخسارش تغيير يافته بود، و پدر بزرگوارش با ديدن او نگران گرديده و از عوامل پريشانى درونى و تغير چهره سؤال نموده است. و از سوى ديگر مى‏دانيم كه آن بانوى عزيز اسلام تا به يك حالت اضطرارى نمى‏رسيد، گرسنگى خود را حتى به پدرش رسول گرامى اسلام نيز نمى‏گفت.

جهاد زن نسبت به شوهر
موسى بن جعفر عليه‏السلام مى‏فرمايد: جهاد زن اين است كه خوب شوهردارى كند. (13) زهرا عليهاالسلام مى‏دانست كه سپه‌سالار نيرومند و شجاع اسلام در صورتى در ميدان نبرد پيروز مى‏گردد كه از جهت اوضاع داخلى خانه، فكرش آزاد و از تشويقات و مهرباني‌هاى همسرش دلگرم باشد. از اين رهگذر مى‏توان گفت: هنگامى كه سپه‌سالار فداكار اسلام يعنى على بن ابى‏طالب (عليه‏السلام) با تنى خسته و كوفته، از ميدان نبرد به خانه بازمى‏گشت از مهربانى‏ها و دلگرمى‏ها و نوازش‏هاى همسر عزيزش كاملاً برخوردار مى‏شد. زخم‏هاى تنش را پانسمان مى‏كرد. لباس‏هاى خون‏آلود جنگ را مى‏شست و خبرهاى جنگ را از او مى‏شنيد. فاطمه عليهاالسلام زنى نبود كه در گوشه منزل به ادامه زندگى داخلى مشغول باشد و از حوادث و اوضاع مربوط به اسلام بى‏تفاوت بگذرد. بلكه از گوشه‏هائى از تاريخ استفاده مى‏شود كه در جريان امور مربوط به اسلام بوده و بالاخص به حوادث جبهه و جنگ كاملاً عنايت داشته است. نه تنها پدر و شوهرش را تشويق مى‏نموده بلكه در مواقع لزوم در صحنه حضور داشته و كارهائى را انجام مى‏داده است. در تاريخ نوشته‏اند: بعد از جنگ احد، وقتى فاطمه صورت خون‏آلود پدر را ديد او را در بغل گرفت، گريه مى‏كرد و خونها را از چهره پدر پاك مى‏كرد. اميرالمؤمنين عليه‏السلام آب آورد و فاطمه صورت پدر را مى‏شست، ولى خون قطع نمى‏شد، سرانجام فاطمه قطعه حصيرى را سوزاند و خاكسترش را روى زخم ريخت تا خون قطع شد. (14) و نوشته‏اند وقتى رسول خدا از جنگ احد برگشت شمشيرش را به فاطمه داد و فرمود: خون‏هايش را بشوى. على بن ابى‏طالب عليه‏السلام نيز شمشيرش را به فاطمه داد و فرمود: خون‏هايش را بشوى. (15) فاطمه عليهاالسلام، هميشه شوهرش را تحسين و تشويق مى‏كرد و فداكارى‏ها و شجاعت‏هايش را مى‏ستود و بدينوسيله دلش را گرم و براى جنگ آينده آماده‏اش مى‏نمود. بوسيله‏ى نوازشهاى بى‏شائبه، تن خسته و جراحات بدنش را تسكين مى‏داد. على عليه‏السلام مى‏فرمايد: وقتى به خانه مى‏آمدم و به زهرا (عليهاالسلام) نگاه مى‏كردم تمام غم و غصه‏هايم برطرف مى‏شد. (16) فاطمه عليهاالسلام هرگز بدون اجازه على (عليه‏السلام) از خانه خارج نشد. هيچگاه او را غضبناك نكرد. زيرإ مى‏دانست كه اسلام مى‏گويد: هر زنى كه شوهرش را غضبناك كند خدا نماز و روزه‏اش را قبول نمى‏كند تا اين كه شوهرش راضى شود. (17)
فاطمه در خانه‏ى على هرگز دروغ نگفت و خيانت نكرد و هيچ‌گاه از دستوراتش سرپيچى ننمود. على عليه‏السلام مى‏فرمايد: به خدا سوگند هرگز كارى نكردم كه فاطمه (عليهاالسلام) غضبناك شود. فاطمه هم هيچگاه مرا خشمناك ننمود. (18)

ايثار در شوهردارى
فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام در تمام زمينه‏هاى عملى براى بانوان و پيروانش الگوى زندگى است و از جمله شوهردارى و جلب رضايت او مى‏توان از سيره‏ى آن حضرت درس‌ها گرفت و صفا و صميميت كانون خانواده را دو چندان كرد.
روزى اميرالمؤمنين على عليه‏السلام از فاطمه عليهاالسلام طعام خواست، آن حضرت جواب داد:
در نزد من چيزى نيست، جز آنكه دو روز پيش آن را به تو خوراندم و من آن را براى خود و حسن و حسين نگه داشته بودم (21). على عليه‏السلام فرمودند: چرا در طول دو روز مرا مطلع نكرده‏اى، تا برايتان چيزى تهيه مى‏كردم؟ فاطمه عليهاالسلام گفت: من از خدايم شرم كردم تو را به كارى بگمارم كه قدرت تهيه و خريد آن را ندارى. و در عبارتى ديگر اينكه: پدرم به من سفارش كرده كه از على عليه‏السلام چيزى درخواست نكن، هرچه او آورد استفاده كن، وگرنه تحمل بنما. (22)
از اين حديث درس‌هاى زيادى مى‏گيريم، از جمله اين‌كه فاطمه عليهاالسلام خود و فرزندانش گرسنگى كشيده و غذا را به على عليه‏السلام خورانده است، و اين حركت تعجب‏آميز، ايثار و عشق و علاقه‏ى شديد زهرا به آن حضرت را مى‏رساند، هرچند ممكن است نسبت به بچه‏هاى كوچك نيز غذا و طعامى غير از آن داده باشد.

حفظ آبروى خانواده
يكى از ويژگي‌هاى حضرت فاطمه عليهاالسلام اين بود كه آن بزرگوار در حفظ حريم خانواده، بويژه شوهرش فوق‏العاده حساس بود و تمام مشكلات و نارسائي‌ها را تحمل نمود، ولى خم به ابرو نياورد و آبروى على عليه‏السلام را حفظ كرد.
با اين‌كه شخصيت فاطمه عليهاالسلام در جهان اسلام جايگاه خاصى داشته و دارد، ولى او در انتقال از خانه پدر به خانه‏ى شوهر، به يك خانه‏ى محقر و دورافتاده‏ى استيجارى كه صاحب آن حارثه بن نعمان بود، پناه برد و دور از هرگونه امكانات زندگى، با خاك‌هاى نرم، اتاق عروسى را صاف كرد و هرگز محروميت رفاهى را به رخ على نكشيد و به ديگران نگفت.(23)

عشق و علاقه شديد حضرت زهرا به اميرالمؤمنين
فاطمه عليهاالسلام با الهام از دستورات الهى و پدر بزرگوارش، نسبت به اميرالمؤمنين فوق‏العاده علاقه‏مند بود و هرگز برخلاف رضاى او گام برنمى‏داشت و برخورد و زندگيش با مولا طورى بود، كه غمها و غصه‏هاى وارده در بيرون از خانه، با ديدار فاطمه عليهاالسلام برطرف مى‏شد، و حضرت على عليه‏السلام خود در اين باره مى‏فرمايند:
سوگند به خدا، من هرگز زهرا را به خشم نياوردم و او را به كارى مجبور نساختم تا اينكه مرا در فراقش گرفتار ساخت و متقابلاً او نيز مرا خشمگين نساخت، و هيچ وقت نافرمانى نكرد و هرگاه من با او ديدار مى‏كردم، غمها و غصه‏هايم از دلم برطرف مى‏شد. (25)
اين حديث از عشق و علاقه‏ى شديد متقابل دو همسر معصوم حكايت مى‏كند، كه در طول زندگى آنان نه تنها كوچكترين اختلافى پيش نيامده است، بلكه مشكلات خارجى و اجتماعى با ديدار محبت‏آميز مرتفع مى‏گرديد. به همين جهت بود، كه چون اميرالمؤمنين عليه‏السلام را به زور و اجبار براى بيعت با غاصبين خلافت به مسجد آوردند، آن بانوى دو عالم به دنبال على عليه‏السلام در كنار قبر رسول خدا قرار گرفت و فرمود: «اگر پسرعمويم على عليه‏السلام را رها نسازيد، سوگند به خدا موهايم را پريشان نموده و پيرهن پدرم را بر سر گرفته و شما را نفرين مى‏كنم....»
اين روايت كه از طريق امام صادق عليه‏السلام از حضرت سلمان نقل شده، آمده است: «در اين هنگام آثار بلاى آسمانى پديدار گشت و سلمان از فاطمه عليهاالسلام شفاعت كرد كه آن حضرت نفرين ننمايد، همزمان على عليه‏السلام را نيز آزاد كردند... (26)
و در يك روايت ديگر آمده است كه حضرت زهرا اگر چه در بستر بيمارى بود و غمها و غصه‏هاى فراوانى كه در اثر فشار و جنايت مهاجمين خونخوار به خانه آن حضرت پيش آمده بود، وى را فراگرفته بود، ولى پيوسته به ياد على عليه‏السلام و آينده آن بزرگوار در تشويش و اضطراب بسر مى‏برد، و حتى در هنگام مرگ سكرات مرگ را فراموش كرده و در مورد مصائب آتى اميرالمؤمنين گريه مى‏كرد. چنانچه حضرت امام صادق نقل مى‏كنند: چون وقت شهادت فاطمه عليهاالسلام فرارسيد شروع به گريه كرد، حضرت على عليه‏السلام با يك تعبير عالى و تعجب‏آميز پرسيد: اى سرور من چرا گريه مى‏كنى؟!جواب داد: براى آن مشكلاتى كه بعد از من با آنها مواجه خواهى شد. حضرت فرمودند: تو گريه نكن همه‏ى اينها براى من آسان است. (27) تعبير: «يا سيّدتى» در اين حديث، نشان عظمت فاطمه‏ى زهرا از ديدگاه اميرالمؤمنين است و همچنين گريه فاطمه عليهاالسلام براى على عليه‏السلام آن هم در حال مرگ و سكرات آن، كه معمولاً هركسى به فكر خود مى‏باشد، شدت علاقه فاطمه به اميرالمؤمنين را در بر دارد. و بالاخره چون خبر شهادت زهرا را به على عليه‏السلام دادند، آن حضرت در حال حركت به زمين افتاد و هرچه خواست بلند شود ممكن نشد.(28) و در نقلى ديگر حالت غشوه به او دست داد.(29) همه‏ى اين احاديث و قضاياى تاريخى نشان مى‏دهد، كه در ميان على و فاطمه عليهاالسلام محبت، عشق و علاقه‏ى فوق‏العاده‏اى حاكم بود، كه در فراق فاطمه، على به حالت غشوه مى‏افتد و صبر و توانش به ناتوانى و كم‏صبرى تبديل مى‏گردد، و فاطمه عليهاالسلام نيز هرگز على و يارى على را فراموش نمى‏كند. و در هنگام سكرات مرگ كه لحظات بسيار دشوار به حساب مى‏آيد، به ياد گرفتارى و مصائب آن حضرت اشك مى‏ريزد.

رضايت فوق‏العاده اميرالمؤمنين از حضرت زهرا
از بحث‌هاى پيشين استفاده شد كه على عليه‏السلام از فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام فوق‏العاده راضى و خشنود بود، زيرا آن حضرت يك انسان معصوم و بى‏لغزش بود و هرگز كارى برخلاف رضاى اميرالمؤمنين انجام نمى‏داد، ولى در عين حال فاطمه عليهاالسلام در هنگام فراق، در ضمن وصاياى خود به آن حضرت خواستند قلب مبارك على را بار ديگر در مورد خود راضى‏تر نمايند و لذا عرض كرد:
اى پسرعموى پيامبر! من هرگز به تو دروغ نگفتم، خيانت نكردم و به مخالفت تو برنخاستم. على عليه‏السلام چون اين سخنان را شنيد فرمود:
معاذاللَّه انت اعلم باللَّه و ابر و اتقى و اكرم و اشد خوفاً من اللَّه قد عز على مفارقتك و تفقدك الا انه امر لابد منه... (30)
پناه به خدا، نسبت به امور و احكام الهى داناترى. نيكوكارى، تقوا، تقرب و خشيتت از خدا بيشتر است. اين را بدان كه جدايى و مفارقت تو فوق‏العاده براى من سنگين است، ولى اين كار چاره‏پذير نيست.
اين فرازها نشان مى‏دهد كه آن بانوى گرانقدر، آنقدر به مولاى متقيان عظمت قائل است، كه در مقام كسب رضايت خاطر مولا است، هرچند كار خلاف و قصور جزيى نيز از او صادر نشده بود.
به اين مناسبت بود كه اميرالمؤمنين چون پيكر پاك فاطمه عليهاالسلام را بر خاك سپرد، دست دعا به سوى آسمان برداشت و در حق زهرا چنين دعا كرد:
اللهم انى راض عن ابنه نبيك، اللهم انها قد اوحشت فانسها، اللهم انها قد هجرت فصلها، اللهم انها قد ظلمت فاحكم لها و انت خير الحاكمين.(31)
خدايا! من از دختر پيامبرت راضى هستم. بارالها! فاطمه عليهاالسلام نگران و مضطرب بود، تو او را آرامش بخش، خداوندا! زهرا از دوستان و فرزندان مفارقت كرد، تو او را وصل كن. پروردگارا! به فاطمه عليهاالسلام ظلم كردند تو خود حاكم باش.
همه‏ى اين فرازها نشان مى‏دهد كه فاطمه‏ى زهرا با داشتن مقام عصمت نسبت به حقوق شوهر چقدر ارزش قائل بوده و چه‏سان نگران بوده است كه نسبت به مقام ارجدار شوهرش على بن ابيطالب عليه‏السلام مسؤول باشد و لذا على عليه‏السلام رضايت خويش را در مورد فاطمه عليهاالسلام اعلان مى‏نمايد....
به همين جهت حضرت امام باقر عليه‏السلام مى‏فرمايند: «براى زن هيچ شفاعتى به اندازه‏ى رضايت شوهر مفيد و ثمربخش نيست.... » (32)

استفاده از تجربه مشورت در زندگى
در زندگى آن حضرت از كودكى تا هنگام وفات و شهادت كسانى مسئوليت سرپرستى و مشاوره با آن حضرت را داشته‏اند. بعد از رحلت مادر بزرگوارشان خديجه كبرى، سرپرستى و سپس مشاورت آن حضرت بر عهده‏ى فاطمه بنت اسد گذاشته مى‏شود تا سال چهارم هجرت يعنى سالى كه امام حسن مجتبى (ع) به دنيا آمدند در اين سال بعد از رحلت فاطمه بنت اسد امر مشاوره و همفكرى حضرت زهرا (س) به ام‏السلمه محول مى‏شود و ام‏السلمه تا زمان شهادت حضرت زهرا (س) در كنار ايشان بوده است. نكته مورد توجه در اين ماجرا اين است كه پيامبر اكرم (ص) حتى بعد از ازدواج حضرت زهرا (س)، مشاوره را براى ايشان لازم مى‏دانند. وقتى مسئله شنيدنى‏تر مى‏شود كه ما زهرا را داراى مقام عصمت بدانيم. نكته ديگر اينكه آن‌هائى كه تأسى به حضرت زهرا (س) را براى خود فرض و حتم مى‏دانند بايد متوجه باشند كه انسان هميشه محتاج مشاوره است. و اين نكته براى نوعروسان جاى دقت بسيار دارد.

رنج‏هاى حضرت زهرا در زندگى
على (ع) به يكى از يارانش فرمود: فاطمه (ع) در خانه من چندان با مشك آب مى‏آورد كه آثار مشك بر بدنش ديده مى‏شد. چندان دستاس مى‏كرد كه دستهايش تاول زد و آنقدر در تميز كردن خانه و پختن نان و غذا زحمت مى‏كشيد كه لباسهايش ژوليده مى‏شد.(33)
بايد توجه داشت كه در آن زمان آب آشاميدنى مدينه از چند چاه كه در مدينه بود تأمين مى‏شد و همانگونه كه ذكر شد در تقسيم كارها، آوردن آب و كارهاى بيرون منزل به عهده على (ع) گذارده شد؛ اما شركت مداوم او در ميدانهاى جهاد و مأموريتهاى پياپى جنگى موجب مى‏شد كه در غياب على (ع) اينگونه كارها نيز عملاً بر دوش فاطمه (ع) افتد.
روزى فاطمه (عليهاالسلام) احوالش را براى پدر بازگو نمود و تقاضاى خدمتكارى كرد تا در خانه به او كمك كند. رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) گريست و فرمود: فاطمه جان! بخدا سوگند چهار صد فقير از اصحاب صفه در مسجد سكونت دارند و در گرسنگى بسر مى‏برند بيم آن دارم كه اگر خدمتكار داشته باشى اجر و ثواب خدمت در خانه را از دست بدهى. بيم آن دارم كه على (ع) روز قيامت در پيشگاه خداوند از تو طلب حق كند. سپس تسبيحاتى را به او ياد داد كه به تسبيحات حضرت زهرا (ع) معروف شد. وقتى فاطمه (ع) بازگشت اميرالمؤمنين (ع) فرمود: براى طلب دنيا نزد رسول خدا (ص) رفتى آخرت نصيبمان شد. (34)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی‌نوشت‌ها:

1 ـ بحار، ج 77، ص 149 و ج 71، ص 331 و ج 78، ص 242.
2 ـ وسائل‏الشيعه، ج 14، ص 16، ح 10: خيرالنساء الّتى اذا خلت مع زوجها فخلعت الدرع خلعت معه الحياء و اذا لبست الدّرع لبست معه الحياء.
3 ـ عوالم، ج 11، ص 328- جلاءالعيون، ج 1، ص 170- بحارالانوار، ج 43، ص 134.
4 ـ بحارالانوار، ج 43، ص 59، ح 51- عوالم، ج 11، ص 158- جلاءالعيون، ج 11، ص 137.
5 ـ بيت‏الاحزان/ 234.
6 ـ بحارالانوار، ج 103، ص 231: من بركة المرأة خفّة مؤنتها.
7 ـ بحارالانوار ج 103، ص 238: المرأة الصالحة احد الكاسبين.
8 ـ بحارالانوار، ج 41، ص 43- كامل ابن‏اثير، ج 3، ص 399 با مختصر تفاوت.
9 ـ ضحى/ 5.
10 ـ عوالم ج 11 ص 267- بحار ج 43 ص 85 و 86.
11 ـ كافى، ج 5، ص 528 و 529، ح 5.
12 ـ سفينةالبحار، ج 1، ص 193.
13 ـ وافى كتاب نكاح ص 114.
14 ـ انساب الاشراف ج 1 ص 324.
15 ـ سيره ابن‏هشام ج 3 ص 106.
16 ـ مناقب خوازمى ص 256.
17 ـ وافى كتاب نكاح ص 114.
18 ـ مناقب خوارزمى ص 256.
21 ـ بحار، ج 41، ص 30 و ج 43، ص 31- 59- عوالم 11، ص 158- جلاءالعيون، ج 1، ص 137.
22 ـ كان رسول‏اللَّه نهانى ان اسئلك شيئاً فقال: لا تسألين ابن عمّك شيئاً ان جائك بشى‏ءٍ و الّا فلا تسأليه.
23 ـ بحارالانوار، ج 19، ص 113.
24 ـ بحارالانوار، ج 35، ص 237
25 ـ بحارالانوار، ج 43، ص 134- عوالم، ج 11، ص 328- جلاءالعيون شبر، ج 1، ص 170.
26 ـ كافى، ج 8، ص 238- بحارالانوار، ج 43، ص 47- عوالم، ج 11، ص 599- جلاءالعيون، ج 1، ص 196.
27 ـ عوالم، ج 11، ص 494- بحارالانوار، ج 43، ص 218.
28 ـ فوقع علىّ على وجهه يقول: بمن العزاء يا بنت محمد!... (جلاءالعيون 1، ص 219 و بحار ج 43 ص 187)
29 ـ فغشى عليه حتى رشّ عليه الماء ثم افاق.... (جلاءالعيون 1، ص 224)
30 ـ جلاءالعيون شبر، ج 1، ص 217- 218.
31 ـ خصال، ج 2، ص 373- بحارالانوار، ج 103، ص 256- 257- عوالم، ج 11، ص 521.
32 ـ سفينه، ج 1، ص 561: لا شفيع للمرأة انجح عند ربّها من رضا زوجها.
33 ـ بحارالانوار ج 43 ص 82- علل‏الشرايع ص 366.
34 ـ طبقات ج 8 ص 25- علل‏الشرايع ص 366- بحارالانوار ج 43 ص 82 و 85.

مطالب مرتبط:

بايدها و نبايدها در زندگی مشترك -2
بايدها و نبايدها در زندگی مشترك
چه شكوهی دارد اين عشق

التماس دعا

برچسب‌ها:

نظرات رسيده: 6

  • خرداد ۲۵, ۱۳۸۶ ۸:۰۹ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    با سلام خدمت تمامی دوستان
    برای نوشتن كامنت از گزينه
    Other
    استفاده كنيد
    التماس دعا

     
  • خرداد ۲۵, ۱۳۸۶ ۹:۲۴ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام.خوبین؟خیلی وقته نیستین؟گویا سرتون خیلی شلوغه.قالب وبلاگتون محشر شده.خیلی به وبلاگتون میاد.منم تسلیت میگم.انشاالله یه روزی شاهد گرفتن انتقام توسط آقامون رو داشته باشیم.حضرت فاطمه بهترین بود و من به عنوان یک زن تا ابد شرمنده خواهم بود.امیدم فقط به شفاعت معصومین هست.موفق باشید و التماس دعا

     
  • خرداد ۲۶, ۱۳۸۶ ۲:۲۷ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    جهان را صاحبي باشد خدا نام ....

    دلم به ياد مدينه بهانه مي گيرد

    سراغ باغ گلي را شبانه مي گيرد

    چه حكمت است كه چون نام فاطمه آيد

    براي گريه دل من بهانه مي گيرد
    **************
    امام سجاد (ع) فرمود:

    اگر قبر پدر يا مادر كسي ويران شود بر او واجب است كه آن را بازسازي كند .

    ..... آقامون حتما الان رفته سامرا..... آجرك الله يا بقيه الله

     
  • خرداد ۲۷, ۱۳۸۶ ۳:۵۴ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام آقا مهدي
    ميدونيد تا وبلاگ شما رو ميخونم ياد چه ضرب المثلي ميفتم؟
    "افتابه لنگن 7دست ، شام و ناهار هيچي "
    به نظرم به قدري جوانها رو در قفس نگه ميدارند كه از ازدواج فقط به عنوان برطرف كردن نياز جنسيشون نگاه ميكنند.به نظرم كسي به اين مواردي كه شما مينويسيد نداره.
    بهتره بنويسيد كه جوانها براي برطرف كردن نياز جنيسيشون بايد چي كار كنند.البته ميدونم شما هم راهكاري نداريد.

     
  • خرداد ۳۰, ۱۳۸۶ ۹:۱۳ بعدازظهر

    نظر Blogger بنی‌آدم :

    سلام بر دختر خانم جوان اصفهاني!!
    من پاسخ خاصي براي شما ندارم چون قبلا پاسخ شما رو گفته‌ام منتهي اين نوع رفتار شما تنها نتيجه‌اي كه دارد اين است كه نظر مرا نسبت به شما تغيير دهد. اگر واقعا اين‌چنين است و شما به آن درجه رسيده‌ايد كه ديگر تحمل نداريد تنها راه‌كارتان اين است كه يا پدر خود را براي ازدواج موقتتان راضي كنيد و يا به هر كسي كه از در براي خواستگاري آمد پاسخ مثبت دهيد در غير اين‌صورت واقعا برايتان نگران هستم. و اما اين‌كه چرا به اين درجه و به اين مرحله رسيده‌ايد اين هم به خاطر همان ارتباط به اصطلاح خداگونه!! شما با يك جوان طلبه و وسوسه‌هاي عارفانه!!! او در شما از يك سو و تماس و ارتباط شما با مردان معلوم‌الحالي است كه براي شما خدا شده‌اند. باقي علت‌ها بماند چه كه اين‌جا جاي اين بحث‌ها نيست و شما نيز با اين بحث‌ها متوجه اشتباهات خودتان نمي‌شويد. خواهشا اين طرف ها قدم مگذاريد كه در غير اين‌صورت پاسخ كامنت‌هايتان را در وبلاگ و يا وبلاگ‌هايتان خواهم نوشت. تنها كاري كه برايتان مي‌توانم انجام دهم اين است كه دعا كنم عاقبت به خير شويد.

     
  • تیر ۰۹, ۱۳۸۶ ۶:۲۱ قبل‌ازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    یا من اسمه دواءوذکره شفاء
    دوست عزیزوبلاگ نویسمون منتظرکوچک(www.montazer-kochak.persianblog.com)دراثرتصادف، توی آی سی یو بستری هستن
    برای شفای منتظرکوچیکمون دعا کنید
    لطف کنید واین پیامو به هرطریق ممکن برای بقیه دوستانتون بفرستید تا برای شفای سجاد دعا کنن

     

نظر شما چيه؟

بازگشت به صفحه اصلی