بنی آدم

بهمن ۱۷، ۱۳۸۴

سوگ‌نامه هفتم محرم




هوالغفور

سلام

و اما روز هفتم محرم :

بستن آب به روى شهيد كربلا و يارانش:

روز سه شنبه هفتم محرم از طرف ابن زياد به عمر بن سعد ماموريت داده شد كه بايستى حسين از من اطاعت كند و الا ميان او و آب مانع شو، (204). من آب را بر يهود و نصارا حلال كردم و بر حسين و اهل او حرام نمودم . عمربن سعد طبق دستور ابن زياد، عمرو بن حجاج با پانصد نفر را بر آب مامور كرد كه نگذارند امام حسين و كسانش از آب استفاده نمايند (205). در اين روز عبيدالله بن زياد نامه اى به نزد عمر بن سعد فرستاد و به او دستور داد تا با سپاهيان خود بين امام حسين و اصحابش و آب فرات فاصله ايجاد كرده و اجازه نوشيدن حتى قطره اى آب را به امام ندهد. عمر بن سعد نيز فورا عمرو بن حجاج را با پانصد سوار در كنار شريعه فرات مستقر كرد و مانع دسترسى امام حسين و يارانش ‍ به آب شدند، و اين رفتار غير انسانى سه روز قبل از شهادت امام حسين عليه السلام صورت گرفت . در اين هنگام مردى به نام عبدالله بن حصين ازدى كه از قبيله بجيله بود فرياد برداشت كه : اى حسين ! اين آب را ديگر بسان رنگ آسمانى نخواهى ديد. به خدا سوگند كه قطره اى از آن را نخواهى آشاميد تا از عطش جان دهى .امام حسين عليه السلام فرمود: خدايا! او را از تشنگى بكش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار مده .حميد بن مسلم مى گويد: به خدا سوگند كه پس از اين گفت و گو به ديدار او رفتم در حالى كه بيمار بود، قسم به آن خدايى كه جز او پروردگارى نيست ، ديدم كه عبدالله بن حصين آن قدر آب مى آشاميد تا شكمش بالا مى آمد، و آن را بالا مى آورد و باز فرياد مى زد: العطش باز آب مى خورد تا شكمش ‍ آماس مى كرد ولى سيراب نمى شد. و چنين بود تا جان داد. سپاهيان عمر بن سعد از روز هفتم با شدت تمام از آب فرات مراقبت مى كردند و مانع دست رسى ياران امام حسين عليه السلام به آن شدند. وليكن على رغم تلاش پى گير آنان ، ياران امام حسين عليه السلام تا شب عاشورا از تاريكى شب استفاده كرده و خود را به رود فرات رسانده و آب خيمه ها را تامين مى كردند. از جمله عباس عليه السلام در اين كار پيش قدم بود. ابوالفضل العباس عليه السلام در غيرت و وفادارى ، ضرب المثل دوست و دشمن است ، هرگاه صداى ضجه كودكان تشنه لب را مى شنيد. از خود بى خود مى گرديد و دل به دريا مى زد. آن دلاور هاشمى، در شب همان روزى كه آب را بر روى آنان بسته بودند، به همراه پنجاه نفر از ياران امام حسين عليه السلام وارد شريعه فرات شد و به اندازه لازم ، براى خيمه گاه آب آوردند.(206)


شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین

از حریم کعبه جدش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین

میبرد در کربلا هفتاد و دو رنج عظیم
بیش از اینها حرمت کوی منا دارد حسین

پیش روراه دیار نیستی کافیش نیست
اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین

بس‌که محملها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمی‌داند عروسی یا عزا دارد حسین

رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند
تا بجائی که کفن از بوریا دارد حسین

بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب
ورنه این بی‌حرمتیها کی روا دارد حسین

سروران،‌پروانگان شمع رخسارش ولی
چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین

سر به تاج زین نهاده راه‌پیمای عراق
می‌نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین

او وفای عهد را با سر کند سودا ولی
خون به دل از کوفیان بی‌وفا دارد حسین

دشمنانش بی‌امان و دوستانش بی‌وفا
با کدامین سر کند مشکل دو تا دارد حسین

سیرت آل علی با سرنوشت کربلاست
هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین

آب خود با دشمنان تشنه قسمت می‌کند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین

دشمنش هم آب می‌بندد به روی اهل بیت
داروی بین با چه قومی بی‌حیا دارد حسین

بعد از اینش صحنه‌ها و پرده‌ها اشکست و خون
دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین

ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه‌ئی
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین

دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین

شعر گوید گوش کردم تا چه حد خواهد از خدا
جای نفرین هم بلب دیدم دعا دارد حسین

اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار
کاندرین گوشه عزایی بی‌ریا دارد حسین





التماس دعا.

نظرات رسيده: 3

  • بهمن ۱۷, ۱۳۸۴ ۷:۰۵ قبل‌ازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    هوالمحبوب..
    در ظلمت شب ، شهاب ایمان گل کرد..
    بر نی ، سر آفتاب ایمان ، گل کرد..
    تا همسفران ، طریق را گم نکنند..
    بر لعل لبش بهار قرآن ، گل کرد...

     
  • بهمن ۱۷, ۱۳۸۴ ۳:۱۲ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    در حصار لحظه های خاکستری، کاروان آهسته آهسته وارد فضایی عجیب میشود، فضایی که از آن عطر مدینه به مشام میرسد و هوای شرجی اش آکنده از یاد احد به ورود سیدالشهدا خوش آمد میگوید.
    غربتی ژرف بر دل کاروانیان چنگ می اندازد " اینجا کجاست؟"
    اینک اولین روز از ماه محرم سال 61 هجری است و تمام کاینات چشم به آغز و پایان این ماه دوخته اند. فصلی آغاز شده است سرشار از شگفتیها، لبریز از لحظه های ناب آفرینش! فصلی سراسر سرخ! به سرخی حنجره های پر از فریاد!
    اینجا به طرز عجیبی غم آلود است: غم آلود! می پرسند: نام این سرزمین چیست؟ میگویند: کربلا.
    امام میفرمایند: خدایا! به تو پناه میبرم از غم ها و بلاها.
    مولا جان! مولای تمام غریبانه های شگرف!
    اینجا همانجاست! همانجا که آدم حتی پیش از شهادت هابیل مرثیه سرایش بود!
    اینجا همانجاست! همانجا که نوح تمام گریه هایش را نذر غریبانه های شام غریبان کرده است!
    اینجا سجده گاه اشکهای خونین پیامبر، اینجا بیت الاحزان جاودانه های زهراست!
    اینجا همراز شب های بارانی چشم علی است!
    اینجا یادگار بغضهای زهرآلود حسن است!
    اینجا همان سایه زار گسترده تا ابدیت طوباست: که آهنگ غریبانه ثانیه هایش لحظه به لحظه رسیدن به مرز قالو بلی را مینوازد!
    اینجا هر جا که باشد در قاموس عاشقان شهادت فقط کربلاست!

     
  • بهمن ۱۷, ۱۳۸۴ ۳:۱۳ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    كيست عاشق آن كه تا پروانه سان پروا كند
    جاى در آتش ز شوق شمــــع، بى پروا كند
    كيست عاشق در جهان چون سرور آزادگان
    كو بخون پاك خود اســــــــــلام را احيا كند
    كيست عاشق آن كه با ايثار اكبر چون خليل‏
    راز عشق بى نشان را در جهـــان افشا كند
    كيست عاشق آن كه از دريا برآيد خشك لب‏
    و زغم طفلان ز غيرت ديـــــده را دريا كند
    جان به قربان علمدارى كه گر دستش فتاد
    درگه اعجاز، چون موســــى يد بيضا كند
    دست عباس دلاور گشت در ميـــدان قلم
    تا بدان طومار مردى را بخون امضا كند
    در شمار چاكرانش گر درآيد «افتخار»
    فخرها بر شــــــــهرياران همه دنيا كند

     

نظر شما چيه؟

بازگشت به صفحه اصلی