روز عرفه
هوالرزاق
دل در جوشش ناب عرفه، وضو میگیرد و در صحرای تفتیده عرفات، جاری میشود. آن جا كه ایوان هزار نقش خداشناسی است. لبها ترنم با طراوت دعا به خود گرفته و چشمها امان خود را از بارش توبه، از دست دادهاند. دل، بیقرار روح عرفات، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) شده است. پنجره باران خورده چشمها از ضریح اجابت، تصویر میدهد و این صحرای عرفات است كه با كلمات روحبخش دعای امام حسین (ع) و اشك عاشقان او بر دامن خود اجابت را نقش میكند.
اشك و زمزمه ما را نیز بپذیر، ای خدای عرفه
« حمد و سپاس خدایی را سزاست که تیر حتمی قضایش را هیچ سپری نمیشکند و لطف و محبت و هدایتش را هیچ مانعی باز نمیدارد و هیچ آفریدهای به پای شباهت مخلوقات او نمیرسد....
جهل و نادانی من و عصیان و گستاخی من، تو را باز نداشت از اینکه راهنماییام کنی به سوی صراط قربتت و موفقم گردانی به آنچه رضا و خشنودی توست....
پس هرگاه که تو را خواندم، پاسخم گفتی؛ هرچه از تو خواستم، عنایتم فرمودی؛هرگاه اطاعتت کردم، قدردانی و تشکر کردی؛ و هر زمان که شکرت را بر جا آوردم، بر نعمتهایم افزودی؛ و اینها همه چیست؟ جز نعمت تمام و کمال و احسان بیپایان تو!؟...
من کدام یک از نعمتهای تو را میتوانم بشمارم یا حتی به یاد آورم و به خاطر بسپارم؟...
خدایا! الطاف خفیهات و مهربانیهای پنهانیات بیشتر و پیشتر از نعمتهای آشکار توست....
خدایا ! من را آزرمناک خویش قرار ده آنسان که انگار میبینمت.من را آنگونه حیامند کن که گویی حضور عزیزت را احساس میکنم....
خدایا! من را با تقوای خودت سعادتمند گردان و با مرکب نافرمانیات به وادی شقاوت و بدبختیام مکشان. در قضایت خیرم را بخواه و قدرت برکاتت را بر من فرو ریز تا آنجا که تأخیر را در تعجیلهای تو و تعجیل را در تأخیرهای تو نپسندم. آنچه را که پیش میاندازی دلم هوای تاخیرش را نکند و آنچه را که بازپس مینهی من را به شکوه و گلایه نکشاند....
پروردگار من!...
من را از هول و هراسهای دنیا و غم و اندوههای آخرت، رهایی ببخش و من را از شر آنان که در زمین ستم میکنند در امان بدار....
خدایا! به که واگذارم میکنی؟ به سوی که میفرستیام؟ به سوی آشنایان و نزدیکان؟ تا از من ببرند و روی بگردانند؛ یا به سوی غریبان و غریبهگان تا گره در ابرو بیافکنند و مرا از خویش برانند؟ یا به سوی آنان که ضعف مرا میخواهند و خواریام را طلب میکنند؟...
من به سوی دیگران دست دراز کنم در حالی که خدای من تویی و تویی کارساز و زمامدار من؟ ای توشه و توان سختیهایم! ای همدم تنهاییهایم! ای فریادرس غمها و غصههایم!ای ولی نعمتهایم!...
ای پشت و پناهم در هجوم بیرحم مشکلات! ای مونس و مأمن و یاورم در کنج عزلت و تنهایی و بیکسی! ای تنها امید و پناهگاهم در محاصره اندوه و غربت و خستگی! ای کسی که هر چه دارم از توست و از کرامت بیانتهای تو! تو پناهگاه منی؛ تو کهف منی؛ تو مأمن منی؛ وقتی که راهها و مذهبها با همه فراخیشان مرا به عجز میکشانند و زمین با همه وسعتش، بر من تنگی میکند، و....
اگر نبود رحمت تو، بیتردید من از هلاکشدگان بودمو اگر نبود محبت تو، بیشک سقوط و نابودی تنها پیشروی من میشد....
ای زنده! ای معنای حیات؛ زمانی که هیچ زندهای در وجود نبوده است....
ای آنکه با خوبی و احسانش خود را به من نشان دادو من با بدیها و عصیانم، در مقابلش ظاهر شدم...
ای آنکه در بیماری خواندمش و شفایم داد؛ در جهل خواندمش و شناختم عنایت کرد؛ در تنهایی صدایش کردم و جمعیتم بخشید؛ در غربت طلبیدمش و به وطن بازم گرداند؛ در فقر خواستمش و غنایم بخشید؛...
من آنم که بدی کردم من آنم که گناه کردم ، من آنم که به بدی همت گماشتم ، من آنم که در جهالت غوطهور شدم، من آنم که غفلت کردم، من آنم که پیمان بستم و شکستم من آنم که بدعهدی کردم ...و ...
... اکنون بازگشتهام. بازآمدهام با کولهباری از گناه و اقرار به گناه. پس تو در گذر ای خدای من! ببخش ای آنکه گناه بندگان به او زیان نمیرساند. ای آنکه از طاعت خلایق بینیاز است و با یاری و پشتیبانی و رحمتش مردمان را به انجام کارهای خوب توفیق میدهد....
معبود من! اینک من پیش روی توأم و در میان دستهای تو....
آقای من! بال گسترده و پرشکسته و خوار و دلتنگ و حقیرم. نه عذری دارم که بیاورم نه توانی که یاری طلبم، نه ریسمانی که بدان بیاویزم و نه دلیل و برهانی که بدان متوسل شوم. چه میتوانم بکنم وقتی که این کولهبار زشتی و گناه با من است!؟ انکار!؟ چگونه و از کجا ممکن است و چه نفعی دارد وقتی که همه اعضاء و جوارحم، به آنچه کردهام گواهی میدهند؟...
خدای من! خواندمت، پاسخم گفتی؛ از تو خواستم، عطایم کردی؛ به سوی تو آمدم، آغوش رحمت گشودی؛ به تو تکیه کردم، نجاتم دادی؛ به تو پناه آوردم، کفایتم کردی؛...
خدایا! از خیمهگاه رحمتت بیرونمان نکن. از آستان مهرت نومیدمان مساز. آرزوها و انتظارهایمان را به حرمان مکشان. از درگاه خویشت ما را مران....
ای خدای مهربان! بر من روزی حلالت را وسعت ببخش و جسم و دینم را سلامت بدارو خوف و وحشتم را به آرامش و امنیت مبدل کن و از آتش جهنم رهایم ساز....
خدای من! از تو آن حاجتی را خواهم، كه اگر عنایت فرمایی، محرومیت از غیر از آن، زیان ندارد و اگر عطا نکنی هرچه جز آن عطا كنی منفعت ندارد. یا رب! یا رب! یا رب!...
خدای من! این منم و پستی و فرومایگیام . و این تویی با بزرگی و کرامتت . از من این میسزد و از تو آن ......
چگونه ممکن است به ورطه نومیدی بیفتم در حالی که تو مهربان و صمیمی جویای حال منی....
خدای من! تو چقدر با من مهربانی با این جهالت عظیمی که من بدان مبتلایم! تو چقدر درگذرنده و بخشندهای با این همه کار بد که من میکنم و این همه زشتی کردار که من دارم....
خدای من! تو چقدر به من نزدیکی با این همه فاصلهای که من از تو گرفتهام....
تو که این قدر دلسوز منی! ......
خدایا تو کی نبودی که بودنت دلیل بخواهد؟ تو کی غایب بودهای که حضورت نشانه بخواهد؟ تو کی پنهان بودهای كه ظهورت محتاج آیه باشد؟...
کور باد چشمی که تو را ناظر خویش نبیند. کور باد نگاهی که دیدهبانی نگاه تو را درنیابد. بسته باد پنجرهای که رو به آفتاب ظهور تو گشوده نشود. و زیانکار باد سودای بندهای که از عشق تو نصیب ندارد....
خدای من! مرا از سیطره ذلتبار نفس نجات ده و پیش از آنکه خاک گور، بر اندامم بنشیند از شک و شرک، رهاییام بخش....
خدای من! چگونه ناامید باشم، در حالی که تو امید منی! چگونه سستی بگیرم، چگونه خواری پذیرم که تو تکیهگاه منی! ای آنکه با کمال زیبایی و نورانیت خویش، آنچنان تجلی کردهای که عظمتت بر تمامی ما سایه افکنده....
یا رب! یا رب! یا رب! »
( فرازهایی از دعای امام حسين (ع) در روز عرفه )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام بر همه دوستان و عزیزان.
راستش این روزها خیلی دلم گرفته. پارسال این موقع داشتم برای عرفات و منا و ... آماده میشدم.
شبهای قدر ماه رمضان پارسال مهمترین دعایم اللهم الرزقنا حج بیتك الحرام بود. همون ایام شرایط كاریام طوری بود كه اصلا تصورش رو نمیكردم كه بتونم عازم خانه خدا بشم. با این حال زمان ثبتنام حجاج كه رسید پاسپورت خودم و همسرم رو برای ویزای حج به سفارت عربستان در تاشكند دادم. تقریبا یكی دو هفته قبل از آخرین فرصت اعزام به تهران برمیگشتیم و اعتبار پاسپورتمون هم هنگام بازگشت به اتمام میرسید و امكان سفر با همان پاسپورت خیلی بعید بود. یكی از همكاران بهم گفت " خب تو كه نمیتونی با این پاسپورت بری پس چرا درخواست ویزا كردی " من هم به مزاح گفتم " برای اینكه اگر خدا طلبيد بهونه ویزا نداشته باشم " . خلاصه ویزا رو گرفتیم و به تهران برگشتیم. تهران مشكلات خیلی زیادی جلوی رویم بود. خرید و یا اجاره یك خانه ، تهیه لوازم خانه و .... ثبتنام دخترم توی یكی از مدارس برای ادامه تحصیل ، و مهمتر از همه خردسال بودن پسرم ( اون موقع هنوز سه سالش تكمیل نشده بود ) و خیلی شدید به مادرش وابسته بود . به طوری كه برای نیم ساعت هم نمیتونست دوری مادرش رو تحمل كنه چه برسه به 22 روز. خلاصه طوری شده بود كه قید سفر حج رو زده بودم. با این حال تلفن و آدرس یكی از كاروانهای آزاد حج رو از اینترنت پیدا كردم و رفتم شرایط رو بپرسم.
خلاصه سرتون رو درد نیارم. با وجود اتفاقات خیلی زیادی كه افتاد و همه مشكلاتی كه داشتم به خودم اومدم دیدم توی فرودگاه جده پیاده شدیم و ...
اونجا بود كه فهمیدم لطف و عنایت خدا خیلی وسیعتر و عظیمتر از اونیه كه فكرش رو بتونیم بكنیم.
امسال لحظه لحظه ایام حج جلوی چشمامه. اگر خدا قسمت كنه فردا داریم میریم مشهد (حج فقرا ) تا همزمان با عرفه حجاج اونجا باشیم و شب برگردیم. البته اگر خدا قسمت كنه. چون با این برفی كه اومده نمیدونم قسمتمون بشه یا نه. ولی میدونم كه اگر هم قسمتمون نباشه بریم ، باز هم كرم و عنایت خدا شامل حالمون بوده.
پيشاپيش عيد سعيد قربان رو هم به شما و تمامی عزيزان تبريك عرض میكنم
تو این ایام بخصوص هنگام دعای عرفه ، از همتون التماس دعای مخصوص دارم.