بنی آدم

بهمن ۲۵، ۱۳۸۴

مرد را دردی اگر باشد خوش است


هوالحكيم

سلام

امروز قصد داشتم متن زير را برای يكی از عزيزان ارسال كنم ديدم حيف است ديگران از آن بهره نبرند. هر چند ممكن است بسياری از دوستان آن را ديده و خوانده باشند. ولی بازخوانی مجدد آن خالی از لطف نيست . برای سلامتی و شادابی آن عزيز نيز دعا كنيد.

« من اعتقاد دارم كه خدای بزرگ، انسان را به اندازه درد و رنجی كه در راه خدا تحمل كرده است پاداش می‏دهد، و ارزش هر انسانی به اندازه درد و رنجی است كه در این راه تحمل كرده است، و می‏بینیم كه مردان خدا بیش از هركس در زندگی خود گرفتار بلا و رنج و درد شده‏اند، علی بزرگ را بنگرید كه خدای درد است، كه گویی بندبند وجودش، با درد و رنج جوش خورده است، حسین را نظاره كنید كه در دریایی از درد و شكنجه فرو رفت، كه نظیر آن در عالم دیده نشده است، و زینب كبری را ببینید، كه با درد و رنج انس گرفته است.

درد، دل آدمی را بیدار می‏كند، روح را صفا می‏دهد، غرور و خودخواهی را نابود می‏كند، نخوت و فراموشی را از بین می‏برد، انسان را متوجه وجود خود می‏كند.انسان گاه‏گاهی خود را فراموش می‏كند، فراموش می‏كند كه بدن دارد، بدنی ضعیف و ناتوان، كه در مقابل عالم و زمان، كوچك و ناچیز و آسیب‏پذیر است، فراموش می‏كند كه همیشگی نیست، و چند صباحی بیشتر نمی‏پاید، فراموش می‏كند كه جسم مادی او نمی‏تواند با روح او هم‏پرواز شود، لذا این انسان احساس ابدیت و مطلقیت و قدرت می‏كند، سرمست پیروزی و اوج آمال و آرزوهای دور و دراز خود، بی‏خبر از حقیقت تلخ و واقعیت‏های عینی وجود، به پیش می‏تازد و از هیچ ظلم و ستمی روگردان نمی‏شود. اما درد آدمی را به خود می‏آورد، حقیقت وجود او را به آدمی می‏فهماند، و ضعف و زوال و ذلت خود را درك می‏كند، و دست از غرور كبریایی برمی‏دارد، و معنی خودخواهی و مصلحت‏طلبی و غرور را می‏‏فهمد و آن را توجیه می‏كند.

خدایا! تو را شكر می‏كنم كه با فقر آشنایم كردی تا رنج گرسنگان را بفهمم و فشار درونی نیازمندان را درك كنم.خدایا! تو را شكر می‏كنم كه باران تهمت ودروغ و ناسزا را علیه من سرازیر كردی، تا در میان توفان‏های وحشتناك ظلم و جهل و تهمت غوطه‏ور شوم، و ناله حق‏طلبانه من در برابر غرش تندرهای دشمنان و بدخواهان محو و نابود گردد، و در دامان عمیق و پرشكوه درد، سر به گریبان فطرت خود فرو برم. و درد و رنج علی را تا اعماق روحم احساس كنم، علی بزرگ، علی نمونه، علی مظهر اسلام و عنایت و عبادت و محبت و ایمان و عشق و تكامل، كه با تمام عظمتش، و با تمام درخشش خیره‏كننده‏اش، بیش از هر كس مورد تهمت و دروغ و ناسزا قرار گرفت، و بیش از هزاروچهارصد سال تاریخ، و هزارها عبرت روزگار، هنوز هم هجوم تبلیغات شوم طاغوتیان در اذهان اكثریت مسلمانان باقی نمانده است و شخصیت بی‏همتای این نمونه روزگار برای میلیون‏ها بشر ناشناخته مانده است.

خدایا! تو را شكر می‏كنم كه مرا با درد آشنا كردی تا درد دردمندان را لمس كنم، و به ارزش كیمیایی درد پی ببرم، و «ناخالصی»های وجودم را در آتش درد بسوزم، و خواسته‏های نفسانی خود را زیر كوه غم و درد بكوبم، و هنگام راه رفتن بر روی زمین و نفس كشیدن هوا، وجدانم آسوده و خاطرم آرام باشد تا به وجود خود پی ببرم و موجودیت خود را حس كنم.

خدایا! تو را شكر می‏كنم كه تو مرا در آتش عشق گداختی، و همه موجودات و «خواستنی»ها را بجز عشق و معشوق در نظرم خوار و بی‏مقدار كردی، تا از كنار هر حادثه وحشتناك به سادگی و آرامی بگذرم. دردها، تهمت‏ها، ظلم‏ها، فشارها، و شكنجه ‏ها را با سهولت تحمل كنم.

خدایا! تو را شكر می‏كنم كه لذت معراج را بر روحم ارزانی داشتی، تا گاه‏گاهی از دنیای ماده درگذرم، و آنجا جز وجود تو را نبینم و جز «بقا»ی تو چیزی نخواهم، و بازگشت از «ملكوت اعلی» برای من شكنجه‏ای آسمانی باشد كه دیگر به چیزی دل نبندم و چیزی دلم را نرباید.

خدایا! اكنون احساس می‏كنم كه در دریایی از درد غوطه می‏خورم، در دنیایی از غم و حسرت غرق شده‏ام، به حدی كه اگر آسمان‏ها و زمین را و همه ثروت وجود را به من ارزانی داری به سهولت رد می‏كنم، و اگر همه عالم را علیه من آتش كنی، و آسمانی از عذاب بر سرم بریزی و زیر كوه‏های غم و درد مرا شكنجه كنی، حتی آخ نگویم، كوچكترین گله‏ای نكنم، كمترین ناراحتی به خود راه ندهم، فقط به شرط آنكه ذكر خود را، و یاد خود را و زیبایی خود را از من نگیری، و مرا در همان حال به دست بلا بسپاری، به شرط آنكه بدانم این بلا از محبوب به من رسیده است تا احساس لذت كنم، و همه دردها و شكنجه‏ها را به جان و دل بخرم، و اثبات كنم كه عزت و ذلت دنیا برای من یكسان است، لذت و درد دنیا مرا تكان نمی‏دهد و شكست و پیروزی مادی در من تأثیری ندارد.

خوش نداشتم و ندارم، كه دوستانم و بزرگان به خاطر دوستی و محبت از من دفاع كنند، و مرا از میان توفان بلای حوادث نجات دهند، خوش نداشتم كه رحمت و شفقت دوستان و مخلصین را برانگیزم، و از قدرت معنوی و مادی آنان در راه هدف مقدس خویش استفاده كنم.اما همیشه می‏خواستم كه شمع باشم و بسوزم و نور بدهم و نمونه‏ای از مبارزه و كلمه حق و مقاومت در مقابل ظلم باشم؛ می‏خواستم همیشه مظهر فداكاری و شجاعت باشم و پرچم شهادت را در راه خدا به دوش بكشم. می‏خواستم در دریای فقر غوطه بخورم و دست نیاز به سوی كسی دراز نكنم، می‏خواستم فریاد شوم و زمین و آسمان را با فداكاری و ایمان و پایداری خود بلرزانم، می‏خواستم میزان حق و باطل باشم، و دروغ‏گویان و مصلحت‏طلبان و غرض‏ورزان را رسوا كنم، می‏خواستم آن‏چنان نمونه‏ای در برابر مردم بوجود آورم كه هیچ حجتی برای چپ و راست نماند، و طریق مستقیم، روشن و صریح و معلوم باشد، و هر كس در معركه سرنوشت، مورد امتحان سخت قرار نگیرد و راه فرار برای كسی نماند.اما همیشه آرزو داشتم اگر دوستانم می‏خواهند از من دفاع كنند، به خاطر حق دفاع كنند، نه به خاطر محبت و دوستی، اگر به هدف من علاقمندند، به خاطر طرفداری از حق باشد، نه رحم و شفقت به دوستی دل‏سوخته و رنج‏دیده كه احیاناً كسب قلب او ثواب داشته باشد.

خدایا! هدایتم كن! زیرا می‏دانم كه گمراهی چه بلای خطرناكی است.
خدایا! هدایتم كن! زیرا می‏دانم كه گمراهی چه بلای خطرناكی است.
خدایا! هدایتم كن! كه ظلم نكنم، زیرا می‏دانم كه ظلم چه گناه نابخشودنی است.
خدایا! نگذار دروغ بگویم، زیرا دروغ ظلم كثیفی است.
خدایا! محتاجم مكن كه تهمت به كسی بزنم، زیرا تهمت، خیانت ظالمانه‏ای است.
خدایا! ارشادم كن كه بی‏انصافی نكنم، زیرا كسی كه انصاف ندارد شرف ندارد.
خدایا! راهنمایم باش تا حق كسی را ضایع نكنم، كه بی‏احترامی به یك انسان، همانا كفر خدای بزرگ است.
خدایا! مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده، تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده كنم.
خدایا! پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه‏گرساز، تا فریب زرق و برق عالم خاكی، مرا از یاد تو دور نكند.
خدایا! من كوچكم، ضعیفم، ناچیزم، پركاهی در مقابل توفان‏ها هستم، به من دیده‏ای عبرت‏بین ده، تا ناچیزی خود را ببینم و عظمت و جلال تو را براستی بفهمم و به درستی تسبیح كنم.
خدایا! دلم از ظلم و ستم گرفته است، تو را به عدالتت سوگند می‏دهم كه مرا در زمره ستمگران و ظالمان قرار ندهی.
خدایا! می‏خواهم فقیری بی‏‏نیاز باشم، كه جاذبه‏های مادی زندگی، مرا از زیبایی و عظمت تو غافل نگرداند.
خدایا! خوش دارم گمنام و تنها باشم، تا در غوغای كشمكش‏های پوچ مدفون نشوم.
خدایا! دردمندم، روحم از شدت درد می‏سوزد، قلبم می‏جوشد، احساسم شعله می‏كشد، و بندبند وجودم از شدت درد صیحه می‏زند، تو مرا در بستر مرگ آسایش بخش.خسته‌‏ام، پیر شده‏ام، دل‏شكسته‏ام، ناامیدم، دیگر آرزویی ندارم، احساس می‏كنم كه این دنیا دیگر جای من نیست، با همه وداع می‏كنم، و می‏خواهم فقط با خدای خود تنها باشم.
خدایا! به سوی تو می‏آیم، از عالم و عالمیان می‏گریزم، تو مرا در جوار رحمت خود سكنی ده.»

برگرفته از نيايش‌های شهيد دكتر مصطفی چمران

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آتش در نیستان


یك شب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون اشكی كه بر جانی فتاد

شعله تا سرگرم كار خویش شد
هر نی ای شمع مزار خویش شد

نی به آتش گفت: كاین آشوب چیست؟
مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟

گفت آتش بی سبب نه افروختم
دعوی بی معنیت را سوختم

زان كه می گفتی نی ام با صد نمود
همچنان در بند خود بودی كه بود

مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی دردی علاجش آتش است

نظرات رسيده: 24

  • بهمن ۲۶, ۱۳۸۴ ۱:۴۸ قبل‌ازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    Ba salam,

    matneh jalebi boud...Rast migouid Masaeleh donya ensan ra ghavitar mikonand.
    Deletan ba khoda!

     
  • بهمن ۲۶, ۱۳۸۴ ۲:۰۷ قبل‌ازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام و عرض ادب و ارادت خدمت شما برادر بزرگوار . چقدر اين مطلب دلنشين و آرامش بخش بود.زبان گوياي نبي مكرم اسلام و مناجاتهاي نيمه شب شهيد عالي مقام دكتر چمران هميشه منو اروم و دلم رو به خدا نزديك ميكنه.

     
  • بهمن ۲۶, ۱۳۸۴ ۲:۰۹ قبل‌ازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    الهي سينه اي ده آتش افروز
    در آن سينه دلي ، وان دل همه سوز
    كرامت كني دروني درد پرور
    دلي در بين ، درون درد و برون درد

     
  • بهمن ۲۶, ۱۳۸۴ ۲:۴۰ قبل‌ازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    ajab matne zibayi ba hale man ke kheyli joor bood!

     
  • بهمن ۲۶, ۱۳۸۴ ۹:۴۰ قبل‌ازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام ... بسيار نسبت به شهيد چمران ارادت دارم ... هر نوشته اي كه از ايشان مي‌خوانم تكانم ميدهد

     
  • بهمن ۲۶, ۱۳۸۴ ۱۰:۳۲ قبل‌ازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام. ان شاالله خداوند مناجات این گونه را روزییمان نماید. مناجات و راز و نیازی که فقط برای او و از هجر و اشتیاق به او باشد. ان شاالله که وجود ما هم به آتش عشق او دچار گردد و بسوزد که این خانه سوخته اش زیباتر است. التماس دعا.

     
  • بهمن ۳۰, ۱۳۸۴ ۹:۲۷ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام برگورا. گذر اولم بود در این منزلگاه. هرچند که به بهانه زیادی مطلب همه اش را نخواندم ولی همانقدر بهره ام را بردم. موفق باشی. یا حق

     
  • اسفند ۰۱, ۱۳۸۴ ۱۲:۴۸ قبل‌ازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    به نام خدا...با سلام...هستم ،یعنی الان امدم...ببخشید از این همه بی خبر گذاشتن...دعا فراموش نشه...این نیایش ها را اگر چه قبلا هم خوانده بودم اما باز هم بارها خواندم...جریان اتش ونیستان هم که...یک شب ،اما می تونه روز هم باشه هااا...درد بی دردی هم بله،علاجش آتش است...اما درد ما؟

     
  • اسفند ۰۱, ۱۳۸۴ ۱:۴۵ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام برادر بزرگوارم. ممنون از این که من را همواره مورد لطف خود قرار داده اید. دعا... التماس دعا

     
  • اسفند ۰۲, ۱۳۸۴ ۹:۲۹ بعدازظهر

    نظر Blogger Wajahat Abbas :

    Mashalla.

    Good to see your blog. No event has such impact as Ashura have this from last more than 1400 years.

    Imam Hussain (A.S). a source of symbol of hope for all those fight against opperession.

    World will one day the power of Ashura.

     
  • اسفند ۰۴, ۱۳۸۴ ۱۲:۴۹ قبل‌ازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام و عرض ادب *******************
    بازهم دست جنايت كار كافران دل شيعيان را خون كرد
    انفجار حرم مطهر حظرت امام هادي و امام عسكري ( عليما السلام )
    و سرداب مقدس امام زمان عليه السلام را به پيشگاه مقدس صاحب
    الزمان (عج)و به شما و همه شيعيان تسليت عرض مي كنم .
    خدايا دستهاي كثيف ظالمان را از عتبات مطهر كوتاه فرما و مسلمانان
    را براي دفاع ازمقدسات خود بيدار و متحد فرما -آمين يارب العالمين

     
  • اسفند ۰۶, ۱۳۸۴ ۸:۵۰ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام
    واقعا که بهره بردن از عرفان شهید چمران زیباست.حادثه سامرا را تسلبت میگویم و امیدوارم که خدا هر چه زودتر وقا ظهور را نزدیک گرداند.التماس دعا دارم

     
  • اسفند ۰۷, ۱۳۸۴ ۱:۲۴ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام/خسته نباشيد/از وبلاگ جنابعالي مشخص هست كه خيلي فعال هستيد،از اين جهت بايد تبريك گفت به شما/اما شما كه اينهمه اهل مطالهه هستيد بعيد هست كه اينگونه بدور از حق و واقعيت برخورد كنيد!!/با نگاهي گذرا به وبلاگ شما مشخص است كه شما مذهبي هستيد يا شايد هم روشنفكر مذهبي و طرفدار حكومت و آقاي احمدي نژادو.../خوب حتما ميدونيد كه جه بلايي سر مملكت داره مياد نه؟ميدوني كه اگه پرونده ايران بره شوراي امنيت چي ميشه؟ميدوني از همين الان سايتهاي بسياري اسم iran را حذف كردن؟ اسم افغانستان هست اما ايران نيست؟ ميدوني يه تحريم ديگه جه بر سر مردم بي بضاعت ابران مياره؟ميدوني در كتابهاي تاريخ آينده از قرارداد نفتي اخير 200 ميليارد دلادي ايران و چين به عنوان يه عهد نامه تركمن چاي نام برده خواهد شد؟؟/بعيد ميدونم خبر نداشته باشبي!/من هم موافق داشتن انرژي هستهاي هستم اما به چه قيمتي؟بد بختي مردم ايران؟كره شمالي الان انرژي هسته اي داره ،اما هيچي نداره!در مورد حمله بد دراويش اهل طريقت قم چي داري بگويي؟لكم دينكم ولي دين يعني اين؟ ......./منتظر ديدن جوابيه شمادر همين جا هستم/پايدار باشيد /
    /

     
  • اسفند ۰۷, ۱۳۸۴ ۳:۴۷ بعدازظهر

    نظر Blogger بنی‌آدم :

    سلام دوست عزيز منتقد. در مورد جواب به سوالات شما چند نكته لازم به يادآوري است. اول اين‌كه من عادت ندارم در اين‌جا به افراد بدون هويت جواب بدم. از طريق اي‌ميل در خدمتتون خواهم بود. ولي براي پاسخ به اينگونه سوالات ، كه پاسخ بسيار روشن و واضحي داره لازم است كه تمامي اختيارات بين دوطرف مجادله برابر باشه. از اين رو لطف كنيد و آدرس وبلاگتون رو در كامنت وارد كنيد تا نسبت به پاسخ به سوالات و شبهاتتون بر اساس ديدگاه‌هايي كه داريد عمل كنم. در غير اين‌صورت از طريق اي‌ميل در خدمتتون هستم. آدرس اي‌ميل را وارد كنيد و يا با ياهو مسنجر به همين آي دي من پيغام بديد. براتون آرزوي موفقيت دارم. التماس دعا

     
  • اسفند ۰۷, ۱۳۸۴ ۵:۲۶ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    با عرض سلام مجدد/ممنون از جواب سريع شما/البته اين حق شماست که در وبلاگتون چه بحث هايی باشد و چه بحث هايی نه/ فکر ميکنم بحث مفيدی می تو اند باشد اگر مدلل ـمنطقی و بدون تعصب پيش برود. نتیجه که امیدوارم روشنگر حقیقت باشه و ماهیت بحث می توانست برای خوانندگان وبلاگ شما مفید باشه /من وبلاگ دارم اما درش به اين مسايل(مهم) نپرداختم و بیشتر به ادبیات و... پرداختم بنابراین فکر نمی کنم مفید باشه برای این بحث/ منتظر اميل شما هستم/من هم براتون آرزوي موفقيت دارم

     
  • اسفند ۰۷, ۱۳۸۴ ۵:۳۱ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    my email :montaghed_2006@yahoo.com

     
  • اسفند ۰۷, ۱۳۸۴ ۱۱:۴۵ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    به نام خدا..با سلام...با کمی تاخیر البته،اما آمدم که تسلیت بگم این فاجعه غم بار سامرا را...اللهم عجل لولیک الفرج...التماس دعا

     
  • اسفند ۰۹, ۱۳۸۴ ۱۰:۲۷ بعدازظهر

    نظر Blogger بنی‌آدم :

    سلام دوست عزیز منتقد. از بابت تاخیر در ارسال جواب شما معذرت. در اسرع وقت تمامی سوالاتتان توسط ای میل ارسال میگردد. التماس دعا

     
  • اسفند ۱۱, ۱۳۸۴ ۱۰:۱۴ قبل‌ازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام بر شما خوبين ؟ نوشتار قشنگتون وپر از معناي شمارو خوندم و بهره بردم . براستي كه بيدردي درد بزرگيه و خدا به همه ما احساس درد بده تا كارها به روال صحيح پيش بره .

     
  • اسفند ۱۲, ۱۳۸۴ ۹:۱۶ بعدازظهر

    نظر Blogger بنی‌آدم :

    با سلام مجدد خدمت دوست عزيز منتقد. با توجه به ذهنيتي كه براي برخي دوستان بوجود آمده جواب سوالاتتان را در اين قسمت نيز مي‌آورم. منتها از همه دوستان خواهشمندم اين‌گونه انتقادات را رسما و با اسم و رسم( نام و وبلاگ ) بنويسيد. مطمئن باشيد كه اين خواسته منحصرا جهت سلامت مسير انتقادات بوده و به هيچ عنوان از شيوه‌هاي منفي پاسخ گويي در وبلاگتان استفاده نخواهد شد. و اما در مورد پاسخ سوالات دوست عزيزم از اين حقير:
    الف - در مورد آقاي رئيس جمهور بايد بگويم كه بنده معصوم انتخاب نكرده ام بلكه به نظر خودم اصلح را انتخاب كرده ام و تاكنون خلاف آن را نديده ام.
    ب - در مورد بحث هسته‌اي نظرات مختلف است و قطعا آن‌چه از سوالات شما برمي‌آيد اين است كه بين ديدگاه من و جنابعالي تفاوت‌هاي چشمگيري است اما آن‌چه ديدگاه من است اين است كه :
    1 – آمريكا اصلا مشكلي با غني سازي صلح آميز ايران ندارد و بحث نظامي آن بلفي بيش نيست. بلكه مشكل اصلي آمريكا استقلال ايران و زير سوال رفتن رهبري جهاني خود است. و مادامي كه من و شما براي خودمان باشيم حتي اگر زحمات و تلاش‌هاي افتخار آفرين هسته‌اي را ببوسيم و كنار بگذاريم باز هم در مبحثي ديگر به شوراي امنيت خواهيم رفت. شما اگر تمامي مسائل هسته‌اي را هم كنار بگذاريد باز هم متهم به داشتن سلاح هسته‌اي خواهيد بود و هيچ تضميني براي عدم ارجاع ايران به شوراي امنيت نخواهد بود. همانگونه كه در دوران حاكميت گفتگوي تمدن ها آن كلاه گشاد و غير قابل جبران بر سر ملت و كشور ايران رفت و سالها از تداوم و تكميل انرژي هسته اي محروم شد.
    2 – القاعده – صدام – انرژي هسته اي – آزادي بيان و ... همه و همه تداوم سناريوي صربستان براي اسلام كشي و سرنگوني ملت هاي مسلمان مستقل است و بس. منتها براي هر كدام سناريوي خاصي نوشته مي‌شود. ولي در اصل همه آن‌ها يك نتيجه بيشتر ندارد و آن هم روي كار آمدن رژيمي دست نشانده است كه با اسرائيل مشكلي نداشته باشد و مانع حكومت جهاني يهود نباشد. اگر پروتكل‌هاي چندگانه صهيون در مورد جهاني سازي را خوانده باشيد (مي‌توانيد مهم ترين آن‌ها را در اين لينك http://bolof.parsiblog.com/15945.htm پيدا كنيد) مطمئنا منظور اين سناريوها را خواهيد فهميد. مرور تاريخ كمك شاياني به تحليل هاي شما خواهد كرد. جنگ و كشتار مسلمانان توسط صرب ها پس از پيروزي اسلام گرايان در انتخابات بوسني و اعلام استقلال ، پيدايش طالبان پس از پيروزي رباني در انتخابات افغانستان و مسلمان كشي و افراطي گرايي آنان به اسم اسلام ، و سپس تداوم آن توسط اشغالگران به بهانه سناريوي 11 سپتامبر و در نهايت مفقود شدن بن لادن !!! كوتاه آمدن صدام در بحث هسته‌اي و حتي اجازه بازرسي كاخ خود به بيگانگان ( چه ذلتي بالاتر از اين ) و عدم كشف سلاح هسته‌اي در عراق پس از سلطه اشغالگران ، شيعه كشي صدام و سكوت كشورهاي غربي ، و ... همه نشانگر ترس كشورهاي سلطه جو از استقرار يك حكومت اسلامي مستقل و مبتني بر تفكر ايراني و شيعي است.
    ج – در مورد مابقي موارد اگر قرار باشد من و شما مسائل مختلفه آن‌ها را بدانيم و سياستمداران و مسئولين هم بدانند فرق ما با آن‌ها چه بود؟ من نه در وزارت كشور هستم نه نيروي انتظامي و نه شركت نفت كه از ريز جزئيات با خبر باشم. اما آنچه به ذهنم ميرسد اين است كه تا كنون كشورهاي غربي كه شديدترين ضربات را به ما زده‌اند بر سر سفره‌هاي نفت بوده‌اند. دراويش نيز هيچ تفاوتي با غاطبه مردم ندارند و غصب املاك از سوي هر كسي باشد محكوم است.
    در خاتمه برايتان آرزوي سلامت و سعادت دارم
    التماس دعا

     
  • اسفند ۲۲, ۱۳۸۴ ۱۲:۰۱ قبل‌ازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام و عرض ادب خدمت شما برادر بزرگوارم . اميدوارم هرجا هستيد سالم و سلامت باشيد. ميدونستم مطلب تازه اي ننوشتيد و فقط براي عرض ادب و احوالپرسي و نبز تشكر از لطف هميشگيتون خدمت رسيدم. من هميشه ش شرمنده محبت هاي شما هستم . و براي شما و خانواده محترمتون آرزوي سلامتي و خوشبختي وتوفيق روزافزون دارم . و مثل هميشه التماس دعا

     
  • اسفند ۲۶, ۱۳۸۴ ۷:۵۹ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام به خدمت تمام خانومها و آقایان عزیز و گرامیم

    اول اینو بگم که من هرچی خواستم که از این وبلاگ نام کاربری بگیرم نشد که نشد.دیگه چه میشه کرد ما تازه از شهرستان اومدیم و ناوارد!!! .انشاء الله با راهنمایی شما ما هم بلد میشیم.!!
    دوم یه چیز می خوام بگم که برای همتون جالب باشه و به قول معروف سورپرایز بشین!!!واون این که:
    چون سالگرد عملیات بیت المقدس چهار بود داشتم توی گوگل در باره کلمه"شاخ شمیران" جستجو می کردم که یه وبلاگ نظرم رو به خودش جلب کرد (یعنی همین وبلاگ) توی وبلاگ خاطرات مربوط به عملیات بیت المقدس چهار و ارتفاعات شاخ شمیران(ارتفاعی مشرف به سد دربندیخان عراق ونزدیکی شهر حلبچه) رو دیدم.برام خیلی جالب بود که دیدم من و صاحب همین وبلاگ در یه گردان بودیم و احتمالا" در یک گروهان و توی اون عملیات با هم شرکت داشتیم و نزدیک و در کنار هم بودیم.
    برایم بسیار غیر منتظره و جالب بود.براشون توی یاهو مسنجر پیام گذاشتم و اسم چند تا از دوستها و چند تا جریان که روز اول عملیات پیش اومده بود رو براشون گفتم که از قرار معلوم ایشون بیشتر از من این موضوع برایش شیرین و جالب بوده.فعلا" در حال سلام و علیک و آشنایی هستیم ، ولی اگه فامیل در اومدیم شما تعجب نکنید و خلاصه ادامه جریان رو از همینجا دنبال کنید!!!!
    حالا از شوخی که بگذریم ، متنی را انتخاب کرده ام و اون رو به خدمت دوست عزیز زمان جبهه و شما خوبان تقدیم می کنم و امیدوارم که بپسندید.
    متن فوق نوشته ای از مرحوم آیت الله علی پهلوانی (سعادت پرور ) میباشد و ظاهرا" نامه ای به یکی از دوستانشان میباشد.عنوانش هست: " سخنی با پروانه":

    " .. محضر دوست عزیز،قربان دل به هجران مبتلایت. پروانه بیش از آنکه بسوزندش ، خرمن هستی خویش بسوخت.
    دیشب مرا با پروانه دل سوخت و عاشق دلباخته سخنانی به میان رفت .در من آتشی افروخت که هنوز هم می سوزم.
    گاهی بر می خواست و به گرد خورشید رخسار محبوبش می گشت و گاهی از خود بیخود می گشت و به زمین می افتاد.نظرش جز به روی معشوقش نبود ، به هر طرف او را می افکندند ، باز به جانب محبوبش نظر داشت.مدتی در زیر چراغ بیهوش می افتاد ، چون به هوش می آمد باز بر می خواست و به دور محبوبش پر و بال میزد.
    از او پرسیدم که ای عاشق دلباخته جگر سوخته،چرا از دیروز که به پیش ما امده ای تا به حال به کناری خزیده بودی و حال چنین ؟ گفت:جلوه معشوق ما را براین کار داشت.پرسیدم غرضت از این گردش به دور معشوقت چیست؟ گفت : دوست فنای ما می خواهد.
    پرسیدم چرا خود را یکباره به آتش نمی افکنی؟ گفت: چه کنم،من او را برای خود میخواهم، نه خود را برای او.
    گفتم:این نه رسم عاشقی است،گفت:چه کنم،پایبند زیبایی خود ام و معشوق مرا به خود راه نداد.
    پرسیدم چرا به زمین می افتی؟ گفت:ما را تاب دیدار او نیست ، هر چند به دور وجودش می گردم و التماس می کنم مرا از خود دور می کند و دستی به سینه ام می زند که برو ،تو نامحرم این بزمی،خودخواهان را در این بزم راه نباشد.
    عشق از اول سرکش و خونی بود
    تا گریزد هر که بیرونی بود
    پرسیدم چه می شود که مدتی به زمین می افتی و حرکت نمی کنی ؟ گفت:گرچه من نامحرمم ، لیک، " لن ترانی" اش هم به من لذت می بخشد که مدتی از خود بیخود می شوم.پرسیدم، با اینکه ترا از خود می راند دست از دامنش نمی کشی؟ گفت:آه آه که این نه رسم عاشقیست.
    پرسیدم چرا سخن نمی گویی و روزها همیشه مهر سکوت بر دهان زده به کناری خزیده ای؟ گفت: آرزوی وصال یار ما را چنین و چنان کرده ، گله از دوست بسی بی شرمیست. دوست هجران ما خواهد .
    گفتم درس عشقی به من بده ، گفت:برو ، از من چه می خواهی . این سخن با شمع گو که از سرشب تا به صبح ، به پا می ایستد و می سوزد و می گرید تا نابود گردد.عاشق سوخته دل تا به بیابان فنا نرود ، در حرم دل نشود خاص الخاص.
    آنکه جان داد به شمشیر تو جانانه شود
    آنکه مست تو شود ساقی پیمانه شود

    آنکه از عشق تو دیوانه نشد عاقل نیست
    عاقل آن است که از عشق تو دیوانه شود

    پاسی از شب نرفته بود که او را به کناری نهادم ، باز برگشت و دیده به محبوبش دوخت.
    پرسیدم این چه حالت است؟گفت:ما را انتظار دیدار دوست به این حال وا داشت.
    ***********************
    چون خورشید طالع گشت او را به کناری یافتم ، باز به همان حالت ، آرام و خاموش به انتظار محبوب بود.
    یکی از دوستان به پیش من آمد، به او قصه شب گذشته را گفتم و او را به پیشش آوردم. پس از مدتی نظر کردم ، دیدم اورا پامالش کرده اند، پر و بالش شکسته و بر بستر بیماریش افکنده اند.از پروانه پرسیدم که این چه حالت است که در تو می بینم؟ با صدای ضعیف گفت که ما را از در خود راندند و لگد قهر بر سر ما زدند که برو،هرکس را بر این درگاه راه نباشد.
    مرا بر حال او رافت افتاد.عصر آن روز او را به کناری یافتم، در حالی که بال و پری در او نمانده بود .چون دست به او زدم ، تنها خاکستری به دستم ماند.

    عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است
    دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است

    ******************
    من این متن را از روی فیلمی که به مناسبت چهلمین روز در گذشت ایشان است نوشته ام.نام کلیپ، سخنی با پروانه است . متن را برادر ایشان می خواند و صحنه هایی ازروزهای آخر عمر ایشان را می بینیم . من هر روز چند بار این کلیپ ده دقیقه ای را می بینم و باز برایم تازگی دارد .شما را هم به دیدن آن توصیه می کنم.
    یا علی: فرها د

     
  • اسفند ۲۶, ۱۳۸۴ ۸:۴۳ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام بر عزيز دلم آقا فرهاد. خيلي لطف كردي و ما رو شرمنده خود نمودي. ما كه از يافتن شما بسيار خوشحال شديم. انشاالله در اولين فرصت در صفحه اصلي اين كامنت شما رو مي‌گذارم. و اما در مورد مطالبي كه فرموديد: اين كليپ را از كجا مي‌توان تهيه كرد؟ من كه بسيار مشتاق شدم. دوم اين‌كه براي عضويت در بلاگر بايد به سايت بلاگر بري و عطو بشي . عضويت در آن مثل آب خوردن هست و پله پله مي‌توني انجام بدي. به اين لينك مراجعه كن و ثبت نام كن تا عضو بشي. باز هم منتظر پيام هاي پر مهر شما هستم. التماس دعا

     
  • اسفند ۲۶, ۱۳۸۴ ۱۰:۰۴ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام آقا مهدی عزیزم
    فکر کنم در میدان انقلاب و پاساژ مهستان بشه پیدا کرد.باز از دوستان می پرسم و به خدمتتان می گویم .موفق باشید

     

نظر شما چيه؟

بازگشت به صفحه اصلی