بنی آدم

مهر ۰۶، ۱۳۸۵

بدون شرح

هوالقادر

سلام

خواستم برای گفتگویی كه در زير می‌خوانيد نقد بنويسم ولی احساس كردم نيازی به شرح ندارد. اما چند نكته:

1 - اين يك گفتگوی اينترنتی بوده كه اسم‌ها ، نسبت‌ها و حتی آی‌دی طرف تماس به خاطر برخی مسائل تغيير يافته‌اند. اگر چنين آی‌دی وجود دارد پيشاپيش عذر می‌خواهم.

2 - برای جلوگيری از گسستگی مطلب و طولانی شدن ، نام آی‌دی فقط برای بار اول ذكر شده و در ادامه حذف شده‌اند. منتهی اختلاف رنگ نشان‌دهنده آی دی مربوطه است.

3 - به خاطر طولانی بودنش عذر مرا بپذيريد.
4 - در اين ايام خيلی برام دعا كنيد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
shaghayegh21: سلام . خسته نباشيد
mahdi a: سلام . سلامت باشيد
عيدتونم مبارك
ممنون عيد شما هم مبارك . خوب هستيد؟
شرمنده اما فرصت داريد؟
خواهش . در خدمتم
راستش ازتون در مورد موضوعي كمك ميخوام . در واقع مشورت
خواهش مي‌كنم . در خدمتم بفرماييد
من دوستي دارم همسن خودم . از لحاظ نوع فكر با من فوق العاده تفاوت داشت . اهل تهران نيست . بعد از يكسال كه ديدمش از اينرو به اونرو شده بود . قبلا اصلا عقيده اي به حجاب و نماز و امثالهم نداشت . اما وقتي ديدمش چادر سرش بود . دروغ نميگفت . غيبت نمي كرد . و ... بطرز معجزه آسايي تغيير كرده بود .
خب؟
بالاخره وقتي با هم صحبت كرديم ، جريان رو فهميدم . ماجرا از اين قرار بود :
دوست من اسمش نرگسه و برادري داره به اسم محسن . پسرخاله اين دوتا اسمش محمد بود . دوست محمد هم محمدرضا .
من تا آخرش رو خوندم . ولي خب بفرماييد
نه . ميدونم چي فكر مي كنيد . اما اگه مساله اون بود كه حل كردنش خيلي راحت بود . اين آقا محمدرضا اول با محسن دوست شد . دقيقا همون اتفاقاتي كه روي نرگس افتاده بود در محسن هم ديده ميشد . محسن هم 180 درجه تغيير كرد . نرگس ايدي محمدرضا رو داشت اما چون ازش خوشش نميومد . هيچ وقت حاضر نبوده باهاش چت كنه تا اينكه نميدونم چي ميشه كه چت مي كنن . نرگس آدم غديه بايد براش 100 جور دليل و مددرك بياري تا عقيده تو بپذيره . شروع مي كنن در مورد مباحث مختلف اعتقادي چت مي كنن . اونم هرچي اطلاعات داشته ، تحويل نرگس ميده . و نرگس واقعا كم مياره . راستي ، محمدرضا ده سال خارج از كشور زندگي كرده ، و اونجوري كه خودش و خونوادش تعريف مي كنن ، بخاطر نماز خوندن و رعايت بعضي مسايل خيلي طرد ميشده . اما از حق نگذريم ، فوق العاده اطلاعات بالايي داره . خلاصه يواش يواش نرگس سر براه ميشه
اينطور كه شما تعريف ميكنيد فكر كنم شما هم ايشان رو بشناسيد
الان ديگه بله . همه ميشناسنش . شايد فكر كنيد كه نرگس بخاطر اينكه محمدرضا ازش خواسته اين شرايط رو پذيرفته ، اما اصلا اينطوري نيست . منم اوايل شك داشتم ، ولي حالا ديگه مطمئنم . خونواده نرگس اونقدر شيفته اين جناب محمدرضا خان ميشن ، كه حتي منزلشونم دعوتش مي كنن
همه اين حرف ها رو نرگس تعريف كرده؟ شيفته شدن خانواده و ...؟
هم خودش ، هم مامانش ، هم برادرش ، هم پسرخاله اش محمد ، هم دخترخاله اش زهرا
يعني شما با همه اين‌ها مصاحبه داشتيد؟
بله . چطور مگه؟ آخه يه كم خيلي زياد نزديكن . خاله ايناش كه تهرانن . بذاريد راحت تر باشم .اين نرگس خانوم و آقا محسن دختر خاله و پسرخاله من هستن . راحت شدم
يه چيز ديگه . نرگس از بچگيش بين پسرا بزرگ شده ، و دور و بر خودش دختري نداشته
مي‌تونم جواب بدم؟
بله . چي رو؟
مي‌دونيد چرا گفتم تا آخرش رو خوندم؟
نه . بگيد لطفا
چون اين داستان عينا توي مدت 2 سال گذشته 4 بار برام تعريف شده !!! البته فقط اسامي فرق داشتند ، آدرس و نسبت فاميلي . منتهي نمي‌دونم چرا و با چه سياستي اين مسئله دنبال ميشه . دقيقا ياد چيزايي ميوفتم كه اول قرآن ها و ... مي‌نوشتند
يعني چي؟
كه مثلا شبي حضرت زينب را به خواب ديدم و ...
آهان
داستان دختري كه كانگرو شده بود ، داستان سگ حرم امام رضا ، و خيلي چيزاي ديگه
آخرش رو بگيد لطفا
نمي‌دونم هنوز تحقيق نكردم اين داستان‌ها با اين همه قسم و آيه و برنامه ريزي با چه هدفي دنبال ميشه
منظورتون چيه؟ داريد گيجم مي كنيد
منظورم اينه كه همه اين برنامه ها هدف داره . آخر داستان نرگس رو يادم نيست . ولي سعي مي‌كنم براتون پيدا كنم
آخه من هنوز يه چيزي رو بهتون نگفتم . اونم اينه كه اين دو تا هيچ علاقه اي بهم ندارن .
اين حرفي است كه از جانب ايشان به شما رسيده و يا اطرافيان . اصلا اين مسائل مهم نيست . البته اگر غير اين بود مي‌شد طور ديگري تفسيرش كرد
آخه شما اگه تو خود ماجرا بوديد ، بيشتر باور مي كرديد
مي‌دونم شما چي ميگيد
نرگس نفر اولي نيست كه محمدرضا
من يك سوال از شما دارم
بفرماييد
آيا براي خداوند كار سختيه كه همه انسان‌ها رو به راه خودش دعوت كنه و همه رو مومن به خودش بكنه؟
نه
همانگونه كه به پيامبر خودش مي فرمايد: اي پيامبر غصه امتت را نخور ، من اگر بخواهم مي‌توانم همه را مومن به خودم نمايم ، الا آخر
كاملا ميدونم چي ميخوايد بگيد ، اما بازم مساله اين نيست
چه لزومي دارد اين فرشته نجات به اين صورت و آن‌هم با جنسيت مخالف سر راه اين افراد سبز شود؟
من كاملا قبول دارم ، با نرگس در مورد همه اين چيزا قبلا حرف زدم
ببينيد من به دنبال انكار اين قضيه نيستم ، و حتي تا به حال به طور كامل چت كردن رو نفي نكردم كه حالا بخواهم آن را انكار كنم . بله هستند افرادي كه به قولي سيم آن ها وصله . اما چرا از طريق ترويج ارتباط؟ من يه خواهشي دارم
بفرماييد
شما يه كم از اين‌جايي كه هستيد بياييد بالاتر طوري كه همه جوانب رو ببينيد . سعي كنيد در باره هر مسئله اي اينطور فكر كنيد
بله . بارها اينكارو كردم
شما فقط نرگس رو نبينيد . بر فرض كه اين حقيقت داشته باشه ، كه من مطمئن هستم نيست . چون هيچ اتفاقي در انسان‌ها وجود نداره كه داستانشون عينا تكرار بشه . اما بر فرض كه حقيقت باشه . كمي روي تاثيرش روي اطرافيان و انحرافي كه نسبت به اين مطلب پيدا ميكنند فكر كرديد؟ آيا فكر نميكنيد هر دختري كه به اين مطلب اعتماد پيدا كنه دچار خطا مي‌شه؟ چت براش معجزه ميشه ، و ميگرده تا يك محمدرضا ( محسن ، محمد امين و رضاي داستان‌هاي قبلي كه من شنيده بودم) پيدا كنه ؟ آيا واقعا الطاف الهي از اين راه وارد ميشن؟ من اگر اون سه داستان رو هم نشنيده بودم ، باز هم نميپذيرفتم كه عنايات الهي به واسطه عملي انجام شود ، كه بر فرض اگر حرمت هم نداشته باشند ، كراهت هم نداشته باشند ، مباح باشند . مي‌دانيد كه اولياء خدا اعمال مباح رو هم انجام نمي‌دادند . چه رسد به مكروه و يا... . آيا واقعا كسي كه به قول شما اين‌قدر از اعتقادات و ... دور باشد ، يك ساله مي‌تواند آن هم در آن سنين به عنايات الهي دست يابد؟ شما اگر قدري در اين قضيه تعمق كنيد ، عدالت و حكمت‌هاي الهي را زير سوال ميبينيد . من هيچ وقت يادم نمي‌ره ، زماني كه در ايران نبودم ، خانم يكي از همكاران از مشهد زنگ زد و با هق‌هق گريه خبر ورود نامرئي يك سگ به حرم امام رضا (ع) رو به همسرش داد و همسرش هم گريه كنان خبر را به ما داد و رفت . همان لحظه تنها چيزي كه به ذهنم رسيد اين بود كه چرا سگ؟ چرا به اين نحو؟ چرا دوربين‌ها توانسته‌اند او را ضبط كنند؟ مگر دوربين‌ها چشم الهي دارند ؟ يا اگر قرار بوده دوربين‌هاي زميني ببيند چرا مردم نتوانند؟ و هزاران آيا و اماي ديگر . يا يادم نميرود كه روحاني محل كارم ، خبر كانگرو شدن يك دختر را كه در روزنامه چاپ شده بود روي تابلوي اعلانات زد ، طوري كه اكثر افراد بدون استثنا آن خبر را پذيرفتند . ولي من تنها چيزي كه به فكرم رسيد اين بود كه مگر فقط آن دختر در اين عالم توهين به قرآن كرده؟ اگر قرار باشد با يك ندانم كاري آن دختر تبديل به كانگرو شود ، سلمان رشدي ملعون بايد مثلا سوسك مي‌شد . سرتون رو درد آوردم
نه خواهش .
مي‌دونم كه شما خودتون رو در عمق آن داستان مي‌بينيد . و لحظه لحظه اون براتون عين واقعيت مي مونه . اما من در عدالت و فيض خداوندي اين را نميبينم .
نه ، ميدونيد چيه ؟ من هرچقدر هم كه بدونم ، بازم نميتونم دقيقا بهتون اطمينان بدم كه اون دو تا واقعا چي تو ذهنشونه
دقيقا همين‌طوره كه مي‌فرماييد .
من تقريبا نرگس رو راضي كردم كه اينكار درست نيست . اون همش مي‌گفت بهش اطمينان صد در صد دارم . بهش گفتم ، بر فرضم كه اون آدم كاملا موجهي باشه و هموني باشه كه نشون ميده . اما خدا هيچ وقت هيچ استثنايي براي هيچ كس حتي معصومش قايل نشده
احسنت همين‌طوره
خوشبختانه با لطف خدا و با كمك وبلاگ شما ، اونم ديشب نصفه شب 99 درصد راضي شد
خب خدا را شكر
البته يه مقدار هم حس كرده بود كه محمدرضا ممكنه بهش علاقه مند بشه ، واسه همينم راحت تر قبول كرد بكشه كنار . مساله اي كه الان هست و من بخاطرش اين همه سرتونو درد اوردم اينه كه محمدرضا فقط استدلالات خودشو قبول داره ولا غير .
خب اين امر به معناي يك مومن واقعي نيست
وقتي نرگس بهش ميگه رابطه من و تو اشكال داره ، مي‌گه قضيه من و تو فرق مي كنه ، من دارم به تو چيز ياد ميدم
خواهر و برادرند؟!!؟ چند سالشونه؟
نرگس 19 سال ، محمدرضا 21 سال
يك سوال
بفرماييد
شما خودتون به عنوان يك فرد در دنياي واقعي ، مي‌پذيريد بسياري از مسائل شرعي و يا مذهبي خودتون رو از پسري كه تنها دو سال با شما فاصله سني داره ، ازدواج نكرده ، و با مسائل و مشكلات خانم ها درگير نشده ياد بگيريد؟
به‌هيچ وجه من الوجوه
و خيلي از مسايل ديگه
من يك طلبه ميشناختم ، كه اين كار رو انجام ميداد و در مراحل سوم و چهارم ارتباط
...
به بهانه دوري از گناه پيشنهاد صيغه محرميت بدون اذن پدر!! ميداد
!! !!
متاسفانه اونقدر اين مسايل و سوء استفاده ها زياد شده كه واقعا تشخيص خوب از بد براي حتي امثال ما نيز مشكل شده چه برسد به جواناني كه مكر و حيله هاي مختلف رو نديده و نشنيده اند .
بگذريم
ببينيد من منكر مزاياي چت نيستم . هرچند كه مزاياي آن براي جوانان شايد به 3 درصد در مقابل 97 درصد برسه
يه چيز جالب
بفرماييد
شما فكر مي كنيد اونا تو مرحله چت موندن؟؟؟؟؟؟؟؟
نه بعيد به ارتباط نيست
اونا به‌راحتي با هم صحبت مي كنن
بله طبيعيه
گاهي هم‌ديگه رو مي بينن
بله همين‌طوره
و بدتر از همه اينه كه خاله من خيلي راحت پذيرفته
گاهي وقت ها انسان براي اين كه ذهن طرف مقابلش رو از تصوير منفي كه ممكنه نسبت بهش پيدا بشه دور كنه ، بسياري از موارد رو خودش بهش اضافه ميكنه . مثل اين مسئله كه اصلا به محمدرضا علاقه نداره و ... يعني از قبل راه هر گونه پيش‌داوري رو براي شما مي بنده ، كه بتونه راحت به ذهن شما خط بده
آخه اگه علاقه داشت كه حاضر نميشد به اين راحتي ...واقعا نميدونم و سنگينه برام
اين تصور شما است و مطلبيه كه ايشان براي شما گفته .
ولي آيا در واقعيت نيز پذيرفته؟ مي‌تونيد اين رو تضمين كنيد؟ كه نرگس ديگر تماس ندارد؟
ببينيد ، نميخوام نرگس رو تبرئه كنم . اما نرگس هميشه بين پسرا بوده...و همه رو دايي و عمو و بابا و...مي بينه
مي‌دونم . همه رو قبول دارم . منتهي من هم همون ابتدا در اين كه چرا اين داستان داره به اين صورت خط دهي ميشه ، واقعا توش موندم و برام قابل هضم نيست . هزار و يك برنامه ميشه براش تعريف كرد . اما انگيزه واقعي چيه؟ نميدونم
ببين دختر خوب
هيچ انسان والا مقامي كه به درجه كمال رسيده باشد ، از "من" براي ذكر جملاتش استفاده نميكند و خود را استثنا نميكند . حتي پيامبر خدا كه معصوم بود ، خود را بنده خدا مي‌خواند . حضرت علي (ع) كه اسوه تقوي و عدالت بود
و عصمت او بر همه هويدا ، حتي به دختران جوان سلام هم نمي‌كرد ، كه نكند خود و يا او به گناه آلوده شود
من كه اينا رو قبول دارم
مي‌دونم . اين‌ها رو مي‌گم تا راحت تر بتوني اين مسائل رو تحليل كني
بله
كسي كه مي‌گويد من و شما فرق داريم ، من دارم به تو چيز ياد مي‌دهم ! من .... مطمئن باشيد يك طرف قضيه او به شيطان وصل شده . راحت تر بگويم قبلا هم گفتم با چت في نفسه مخالف كامل نيستم . كه اگر بودم الان پشت آن نبودم . البته چه بسا مرا هم شيطان اين‌جا نشانده باشد ولي با اين حال و با اين‌كه همسر و دو فرزند دارم و سني از من گذشته ، با اين حال از ترس هميشه از همسرم خواسته ام در كنارم باشند . الان هم سلام دارند ....
سلام من رو هم متقابلا برسونيد
سلامت باشيد .
شيطان قسم ياد كرده كه حتما در ارتباط بين دو جنس مخالف حضور خواهد داشت و اين هيچ احدي را از احتمال خطا مصون نخواهد كرد . حتي اگر رابطه رابطه استاد و شاگردي باشد
من دقيقا عين اين حرفو بهش زدم و خدا رو شكر كه خيلي كمكم كرد
خب خدا رو شكر
ببينيد مساله اصلي الان محمدرضاست . يه روش مناسب لازمه براي قبولوندن اين مساله بهش . من فكر مي كنم من و نرگس از اون‌جايي كه دختريم ، نميتونم تصميم خوبي تو اين زمينه بگيريم . متوجه منظورم شديد؟
ببين خواهرم
يكي از راه‌هاي شيطان براي تداوم ارتباط بين دو جوان ، همينه كه به انسان نسبت به طرف مقابل احساس مسئوليت بده و اين تصور را برايش ايجاد كنه كه به هر نحوي شده او را به خطاي خودش معتقد كنه . يكي از دوستان شما ، پس از اين كه مطالب قبلي وبلاگ مرا خوانده بود ، دوستش ( از جنس مخالف) را با آن تست كرده بود و به اين نتيجه رسيده بود كه او با 5 نفر ديگر از اين راه ارتباط داشته و همه حرف هاش دروغ بوده . تصميم گرفت او را خراب كند . بهش گفتم اگر مي‌خواهي براي هميشه از اين مساله راحت بشي ، بايد هر اثري را كه تو را به ياد او مي‌اندازد از بين ببري . حتي اين آي دي را كه با او در ارتباط بوده‌اي . گفت نه !!! من منتظرم او آن لاين شود هرچه فحش و ناسزا هست به او بدهم . گفتم اين كار را نكن كه اين هم نقشه شيطان است . گفت نه مطمئن باشيد ديگه خر نمي شم . سه هفته بعد ديدم دوباره اسم وبلاگ اون پسر شده اولين لينك وبلاگ آن دختر و اولين كامنت هاي عاشقانه وبلاگ آن پسر هم مال آن دختر است . و ...
و اين قصه همچنان ادامه دارد
بماند
نرگس به هيچ عنوان نبايد به خاطره ها و يادهاي آن هم فكر كند . حتي اگر به همان حالت بي اعتقادي قبل بازگردد ، ممكن است براي او بهتر باشد و عاقبت بهتري داشته باشد
قطعا به حالت قبل برنميگرده ، چون قانع شده و دلايلشو پذيرفته
اميدوارم . دخترا هميشه زود قانع ميشن . البته جسارت نشه
نه خواهش مي كنم
اين به خاطر روح باصفا و پاكيه كه دارند . كه ذاتا با آقايون اختلاف فاحش داره . ولي خب زود هم ...
...
پس به‌اين نتيجه رسيديم كه دليلي نداره نرگس محمدرضا رو قانع كنه

بله قطعا اين به خاطر علاقه اي است كه نسبت به ايشان احساس مي‌كنه .
ميشه يك خواهشي بكنم؟

بله بفرماييد
من تمام داستان شما رو تو آرشيو همين مسنجر دارم
اگر اجازه بديد با تغيير اسامي و نسبت ها در يكي از قسمت ها بزنم و روي جزيياتش بحث كنم

اشكالي نداره .
اگه كمكي به بقيه مي كنه عاليه
ممنون از لطفتون . حتما همينطوره . من فكر كنم چهار تا از اين داستان به گوش من رسيده اما تا حالا چند تا شده خدا مي‌دونه
منو ببخشيد بخاطر اين همه پر حرفي و تند نبودن دستم
نه خواهش مي‌كنم
واقعا ازتون ممنونم
خواهش من هم همينطور .
يه زاويه جديد توي ذهنم ايجاد شد
لطف كرديد و بنده را قابل دانستيد . انشاالله عاملي شود تا اين كه براي هدايت من هم دعا كنيد
خواهش مي كنم
فقط يه خواهش ديگه داشتم

بفرماييد
دعا كنيد همين
خواهش مي‌كنم . اگر قابل باشم حتما
بازم ممنون
خواهش . التماس دعا خيلي زياد
از خانواده محترم هم از جانب من عذرخواهي كنيد
حتما
خواهش مي‌كنم
خدانگهدارتون
خدانگهدار


برای شنيدن صدای مناجات ، پس از قطع صدای وبلاگ ، بر روی نماد بلندگو كليك كنيد

تلاوت جزء يازدهم قرآن استاد شاطری

التماس دعا

نظرات رسيده: 42

  • مهر ۰۶, ۱۳۸۵ ۲:۵۸ قبل‌ازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    اینم راه جالبیه برای فریب دادن ! انگار خیلی بیشتر از ایتا وجود داره .بعید می دونم به این راحتی ارتباطشون قطع شه .

     
  • مهر ۰۶, ۱۳۸۵ ۳:۲۱ قبل‌ازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    برگشتم دوباره یه چیزایی جا موند . کاش این خانوم می دونست . منم همسن و سالش بودم .جریان منم شبیه این ماجرا بوده تا حدی فقط تو چت نبوده .و طرف مقابلم مثل ایشون . حالا من که فکر می کردم می تونم کمکی کنم چی شدم ؟ شما که خوب می دونید ! ظاهرم مثل قبل هست! اما خیلی از اعتقاداتم تو این جریان برباد رفت و هیچ وقت عین اول نمی شم .

     
  • مهر ۰۶, ۱۳۸۵ ۹:۱۲ قبل‌ازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    با سلام طاعات و عباذاتتون قبول باشه

     
  • مهر ۰۶, ۱۳۸۵ ۱۰:۴۲ قبل‌ازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام
    خوبین شما؟
    برای شعرتون ممنون
    نمی دونم شاید یه روز حس واقعیم رو تونستم بیان کنم
    حس ناراحتی نیست...یه حس خاص!!!!
    تمام آپ این دفعتون رونتونستم بخونم
    خیلی طولانی بود
    DC می کنم بعدش دوباره میام خدمتتون
    موفق باشید و شاد
    التماس دعا

     
  • مهر ۰۶, ۱۳۸۵ ۱۱:۴۰ قبل‌ازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    آهای تویی که از اون می نویسی

    بدون مرام اون از جنس سنگه

    اونی که لاف عاشقی رو می زد

    یه روز تنهام گذاشت با کلی نیرنگ

    غریبی بی کسی اندازه داره

    آخه دل منم خدایی داره



    یه گیتار شکسته همدم من

    یه کولی و غریب و بی نشونه

    کسی که یه روزی دلش با من بود

    ببین قلبش شده یه تیکه از سنگ

    اونی که لاف عاشقی رو میزد

    ببین تنهام گذاشت با کلی نیرنگ




    یه گیتار شکسته همدم من

    یه کولی و غریب و بی نشونه

    برید بهش بگید فرقی نداره
    بخواد پیشم بمونه یا نمونه

    غریبی بی کسی اندازه داره
    آخه دل منم خدایی داره



    (ببخشيد ديشب خيلی خسته بودم نتونستم خودم اول بشم!)

     
  • مهر ۰۶, ۱۳۸۵ ۱۲:۴۰ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام طاعاتتون قبول

    نمیدونم چی بگم متاسفم برات ای دل ساده

     
  • مهر ۰۶, ۱۳۸۵ ۱:۴۹ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام ممنون از لطفتون عباداتتون هم قبول باشه نمیدونم چی بگم.برا منم دعا کنین.موفق باشین.

     
  • مهر ۰۶, ۱۳۸۵ ۲:۵۶ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    بسم رب المهدی
    سلام . اول یه عذر خواهی واسه سر شلوغم که نمی ذاره گاهی واسه مطالب این وبلاگ نظر بدم ...
    بعدش هم این که ... من موندم همه اونایی که خودشون می دونن چه بلایی داره سرشون میاد بازم ....
    خدا خودش رحم کنه ...
    خیلی التماس دعا . خیلی زیاد ...
    یا حق

     
  • مهر ۰۶, ۱۳۸۵ ۳:۲۴ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    *** بنام تو اي قرار هستي ***

    سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما برادر بزرگوار. طاعات و عباداتتون قبول انشالله

    @@@@@@@@@@@
    بهار دل است اين ماه رحمت ، رمضان با آمدنش شميم بهشت را به ارمغان مي آورد و روزه داران را در حريم خلوت دلدادگي شوري دوباره مي بخشد.
    اما... چگونه اين فاصله را طي کنيم؟ نشاني اين فصل بي خزان را از کجا بجوييم و چگونه باشيم از آنانکه در اين ماه رحمت ، آيينه قلبشان از زنگار سياهي تهي مي گردد؟؟ الهي به همه ما توفيق درک فضائل و نيز توفيق بهره مندي از برکات اين ماه نوراني را عنايت بفرما


    بر سر سفره سبز دعا فراموشم نکنيد
    ** يا حق ‏**

     
  • مهر ۰۶, ۱۳۸۵ ۳:۲۸ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    برادر بزرگوارم . عذر منو در تاخیر در عرض ادب بپذیرید . با توجه به نزدیک شدن به سالگرد رحلت پدر حال خیلی بدی داشتم . . نتونستم خدمتتون برسم و حلول ماه مبارک رمضان رو تبریک بگم. آخه این روز دقیقا مصادف شد با سالگرد پدر . خیلی هم چشم براه حضور شما بودم. یادش به خیر . سال قبل هر روز تشریف میاوردید و دعای همان روز رو برای من میذاشتید . خیلی جاتون خالیه داداش . خیلی . سری بزنید

     
  • مهر ۰۶, ۱۳۸۵ ۳:۲۹ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    تمام لحظات اين ماه مبارك با توجه به عظمت و جايگاه بلندي كه در آيات و روايات براي آن گرديده فرصت مناسبي است براي افدامات اساسي و حركتهاي نوين و تعيين كننده اي كه آثار آن مي تواند در كل حيات انسان ظاهر شود.

    انجام وظيفه الهي تبليغ در اين فضا و حال و هوا از اهميت فوق العادهاي بر خوردار است و بر همه مبلغان لازم و ضروري است كه با قدر دانستن ماه رمضان با تمام توان به وظيفه خطيرو ارزشمند خود عمل كرده و فضاي معطر ماه رمضان را مغتنم شمرده و با آماده سازي روحي و معنوي خويش پيام هدايت الهي را به گوش و جان بندگان خدا برساند و يقين بداند سخن و عمل اگر مبتني بر اطلاعات و آگاهي هاي درست و متقن و از سر درد و اخلاص باشد تاثيرات مثبت بسياري خواهد داشت.

    اميد است كه همه اين تلاش ها به نحو احسن مورد توجه و رضايت ايزد منان قرار گيرد.

     
  • مهر ۰۶, ۱۳۸۵ ۳:۲۹ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    همه روز روزه بودن همه شب نماز كردن

    همه ساله حج نمودن سفر حجاز كردن

    ز مدينه تا كعبه سر و پا برهنه رفتن

    دو لب ازبراي لبيك به وظيفه باز كردن

    به خدا كه هيچكس را ثمر آنقدر نبخشد

    كه بروي نا اميدي در بسته باز كردن

     
  • مهر ۰۶, ۱۳۸۵ ۸:۵۸ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام آقا مهدي.
    مخلصيم طاعات مقبول.
    خوب بود اسمش بدون شرح بود!!!!!!!!
    خيلي با حوصله ومنطقي هستيد.
    بازهم التماس دعا.
    يا علي

     
  • مهر ۰۷, ۱۳۸۵ ۱:۵۹ قبل‌ازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام
    نمی دونم بگم شبتون بخیر یا صبحتون بخیر...ساعت حدوده 2 بامداده!!!
    در گیر بودم از صبح که خوندم نتونستم آنلاین بشم!!!!
    همون موقع البته خوندم
    جداً بدون شرح بود
    و چقدر سخته خوندن بدون شرح ها
    و چقدر سخت تره وقتی که خودت بازیگر یه بدون شرح باشی
    سخته سخته سخته

    آقا مهدی استاد بزرگوارم دوباره شعر رو خوندم!!! درست بعد از کامنت خودم!!!! خیلی سخته که آدم ببینه فکر کنه و ...که کارهاش درسته اما بقیه بعدش که به بن بست رسید بهش بگن گول خوردی!!!!
    خیلی سخته که فکر کنید عاقلانه رقتار کردین اما بعدش بفهمی یا شایدم بقیه بهت بگن که تو هم مثال هزاران نفر دیگه هستی....همون هایی که فکر می کردند فقط خودشون لیلی و مجنوند.....
    سخته
    پس اگه میبینید یه موقع هایی میزنم به سیم آخر بذارید به حساب همون ها
    بذارید به حساب وقتی که آدم میبره!!!!

    من که به شما قول دادم
    اون پست لعنتی رو هم پاک کردم
    البته فهمیدم خوند
    اما مهم نیست
    این دفعه ننوشتم که بیاد بخونه و دلش بسوزه برح بیاد
    فقط برای دل خودم نوشته بودم که داشت پاره پاره میشد
    بهر حال هزارتا عذر خواهی
    شرمنده

    التماس دعای مخصوص
    میام شاید خیلی خیلی سرحال تر اما احتیاج به وقت دارم

     
  • مهر ۰۷, ۱۳۸۵ ۲:۰۸ قبل‌ازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    بنام حق
    سلام به شما ...حالتون خوبه ان شا الله ؟خونواده خوبن ؟نماز و روزه هاتون قبول باشه .
    من با موضوع "قصه ی مهمانی " به روزم...خیلی خوشحال میشم سر بزنید.
    خیلی التماس دعا دارم ...یا علی مدد
    یا حق

     
  • مهر ۰۷, ۱۳۸۵ ۳:۲۳ قبل‌ازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام
    ما که هنوز بیداریم!!!!
    آپ کردم (اصلاً خوشم نمیاد خبرش رو بدهم) اما چون بی ربط با شمانبود اومدم بهنون بگم
    فکر کنم مثل همیشه اولین نفر اونجا باشید

     
  • مهر ۰۷, ۱۳۸۵ ۹:۴۱ قبل‌ازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    salam dost gerami
    enshalah ebadateton mored ghabol dargah hagh taala gharar begire
    matlabi ke gozashte bodin ro khundam rastesh nemidonam chi begam kheyli jaye bahs va tafakor dare . . . be har hal omidvaram khoda hame maro be rah rast hedayat farmayad va shoma ham enshaalah movafagh bashid khoda negahdareton

     
  • مهر ۰۷, ۱۳۸۵ ۲:۴۲ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    به نام خدا
    سلام به همسفرای عزیزم
    ان شاءالله حالتون خوب باشه و همگی بتونیم تو این مهمونی ،کوله پشتیمونو تا لحظه رسیدن به معشوق پرپر کنیم.چون دیگه معلوم نیست باز هم بتونیم تو این مهمونی شرکت کنیم یانه.ماجرای پیش اومده ،ماجرایی بس دردناک است به گونه ای که هر کس با خواندن آن قلبش به درد نیاید،دلی چون سنگ دارد.دردناک از این جهت که صحبت یک نفر و دو نفر نیست،بحث یک نسل است.نسلی که به جهت تشنگی و نیاز فراوان به وجود محبوب از یک سو و پاکی و سادگیش از سوی دیگر، دستخوش فریبهای گوناگون میشود و به این سو و آن سو کشانده میشود.ظلمی از این بالاتر ...که قلبهای ساده و بی آلایش را خانه نظرات و عقاید و مأوایی برای پاسخ به نیازهای گوناگون خود قرار دهیم؟؟؟!!! بگذریم که سخن بسیار است.
    نرگس عزیزم...تو را درک میکنم... با تمام وجود تو را می فهمم...چرا که چنین ماجرایی را پشت سر گذاشته ام.اکنون پذیرفته ای که محمد رضا را فراموش کنی ولی می دانم این پذیرش تو تنها یک دلیل دارد و آن هم فرار از نظرات مخالف و ترسی است که از عاقبت این کار احساس می کنی.ولی نرگس جان،فرار تا به کی؟ برگرد از ابتدا مرور کن...این که چرا با وجودی که از او خوشت نمی آمد ، راضی به چت کردن با او شدی و ... در این مرور گذشته، متوجه می شوی که آیا به او علاقه داشته ای یا نه، دچار نوعی علاقه کاذب و اجباری شده ای و گمان می کنی راهی که میروی یک طرفه است و راه برگشتی در کار نیست ولی بدان هر کجا که اراده کنی می توانی برگردی تنها عمر انسان است که بازگشتی ندارد آن هم بهار عمر که نه تنها تکرار نمیشود بلکه تمام زندگیت را رقم میزند.دراین مرور متوجه میشوی که آیا علاقه تو به محمد رضاست-او که با فکر منعقدش،معلوم نیست با چه انگیزه ای تو و امثال تو را به سوی خود کشانده است-یا به مباحث شیرین و جذابی که در دین وجود دارد و تو تا به حال به دلایل مختلف از آن بی خبر بوده ای؟ نرگس عزیز...گمان کرده ای با وجود اطلاع رسانی وسیعی که جهان امروز را به یک دهکده تبدیل کرده است ، راه دشواری است که افراد در زمینه های مختلف اطلاعات کسب کنند؟اصلا گمان کرده ای افرادی که بدعتهای مختلفی را وارد دین میکنند اطلاعات و شناختشان از دین کم است؟ نرگس جان،افرادی امثال محمد رضا بسیارند.کسانی که خواسته یا ناخواسته وارد بازی ای میشوند که پیروز نهاییش شیطان است.نرگس عزیزم، من خود را از شراکت در این پیروزی کنار کشیدم تو هم خود را کنار بکش حتی اگر در وقت اضافه به سر میبری.بدان هر لحظه که بگذرد خود را به این پیروزی ننگین نزدیکتر ساخته ای.اگر چنین افرادی اهداف و نیات خالصی داشتند،بدان مهدی موعود(عج) سالها پیش ظهور کرده بود.
    دوست خوبم...که تنها مهم برایم اینست که از جنس تو هستم،یکی مثل تو ،دعا کن...برای خود دعا کن تا از این امتحان الهی سربلند بیرون آیی...برای خانواده ات دعا کن تا به انگیزه واقعی او پی ببرند...برای این نسل دعا کن تا با زیرکی و هوشیاری تمام نقشه های پلیدان را بر ملا کند...برای آمدن محبوبمان،امام زمانمان دعا کن و به خود افتخار کن که خدای بزرگ،ماه استجابت دعا را پیش رویت گذاشته است.
    مهمان خدا

     
  • مهر ۰۷, ۱۳۸۵ ۴:۵۱ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    *** بنام تو ای قرار هستی ***
    سلام مجدد خدمت شما برادر بزرگوار م. ممنون از لطفتون و شرمنده که بدون در نظر گرفتن گرفتاریهای شما گله کرده بودم. ازمحبت بر ادرانه شما و نیز پیام تسلیتتون بی نهایت سپاسگزارم . انشالله در کنار خانواده عزیزتون شادکام و سلامت باشید

     
  • مهر ۰۷, ۱۳۸۵ ۴:۵۵ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    راستی این مطلب رو شما برای من نوشتید باز نشد

    با سلام مجدد. اين هم تقديم به روح پرفتوح پدر عزيز و گرامي شما.

    به نظرم اومد تنها چيزي است كه شما را نيز آرام مي‏كند. التماس دعا


    همراه با هدیه ای برای تسلیت که متاسفانه نمیدونم چی بود . چون باز نشد .

     
  • مهر ۰۷, ۱۳۸۵ ۵:۰۴ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    و اما در مورد گفتگویی که به عنوان متن گذاشتید . باید بگم که هیچ اعتقادی ندارم که اینگونه ارتباطات بتونه تاثیر مثبت و سازنده ای داشته باشه . و عوارض و خطرات روحی روانی اینگونه ارتباطات خیلی خیلی بیشتر از مزایای احتمالی اون هست .خصوصا اینکه در شرایط فعلی اینگونه ارتباطات بیشتر از اینکه جنبه آموزشی و اصلاح کننده داشته باشه ، وسیله ای برای فریب آدمهای صاده دله و هداف شومی در پشت اینگونه ارتباطات نهفته است که اصلا قابل پیش بینی نیست . من متحیرم چه طور میشه حکم خدا رو در خصوص ارتباط دو نامحرم ، استثناء کرد و گفت رابطه من و تو فرق میکنه . اگر اون خانم فقط یه کم دقت میکرد باید از همین یک کلمه می فهمید که چقدر این ارتباط درش شائبه هست . همین یک کلمه تمام سلامت و صحت این ارتباط رو زیر سوال می بره . چرا که در حکم خدا هیچ استثنائی وجود نداره.

     
  • مهر ۰۷, ۱۳۸۵ ۵:۳۰ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام خوبی تو یک تعطیلی
    یک عقب افتاده ذهنی و روحی

     
  • مهر ۰۷, ۱۳۸۵ ۶:۲۰ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    پاسخ دوستی به نام خفن مخفی

    ممكنه. هيچ چيزي بعيد نيست. هر كسی تا حدودی همين‌طوريه كه شما می‌فرماييد. منتهی كم و زياد داره. دعا كنيد تا در اين ماه عزيز همه بيماران روحی و روانی و ... شفا پيدا كنند.

     
  • مهر ۰۸, ۱۳۸۵ ۱۰:۳۴ قبل‌ازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام. ممنون که با دیدن قالبم یاد لوک خوش شانس افتادی اما من اصلا دلیل این تشبیه رو نفهمیدم ها! این نشون می ده که یه کارتون دیگه رو به اسم لوک خوش شانس رای شما می گذاشتند. من جدا لذت می برم این آقایون برای زدن مخ بانوان از هر ترفندی استفاده می کنند. تا آخر خوندم اما نمی دونم چی بگم. حتما مثل همیشه درست راهنماییش کردی دیگه. کاش این بانوان محترم می تونستند قبل از اینکه تجربه کنند این آقایون رو بشناسند. به هر حال امیدوارم که تصمیم درستی بگیره! نماز روزه هاتون قبول ! برای من هم دعا کن!

     
  • مهر ۰۸, ۱۳۸۵ ۴:۲۱ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام
    خوبین شما؟
    بعضی وقتا بعضی آدما یهو توی یه مشکل بُر میخورن
    نمی گم تقصیر خودشون نیست...مطمئنا یه کاهلی باعث توی مهلکه افتادن میشه
    اما روی صحبت من با دختر خوب قصه است
    می گم قصه چون اگه کسی از دور بشنوه و یا حتی با بی اعتمادی بخونه پیش خودش میگه ببین باز دوباره چطوری می خواهن ما رو از چت و ...دور کنن!!!
    اما به نظرم زندگی هر کدوم از ما یه قصه ی واقعیه!
    یه قصه پر از غم های بزرگ و کوچک و صد البته شادیهای بزرگتر
    میگن همیشه برای چیزی که داری شاکر باش و برای بدست آوردن آن چیزی که نداری مشتاق

    ما آدما یه چیز(!) خیلی خیلی خیلی بزرگ داریم توی دنیا
    اون هم خدای مهربونه
    این خدای خوبه ما گاهی یه جورایی اسباب هدایت رو فراهم می کنه
    اما گاهی شیطون مرموز قصه از همون در وارد میشه اما برای گمراهی!!!

    خدای خوب قصه ی زندگی ما خیلی بزرگه
    خیلی چشماش رو روی گناهای بزرگ و کوچک ما میبنده
    خیلی رئوف و رحیمه

    اینا رو گفتم که بگم بزرگ ترین غم های دنیا با تکیه به همین بزرگوار حل میشه

    کافیه خودت بخوای
    تا وقتی نخوای...ته دلت راضی نباشه....هیچ اتفاق جالبی رخ نمیده...شاید بد تر توی این راه اذیت
    بشی......

    یه کم مراقب خودت باش
    تو خودت خیلی بزرگی
    خیلی اعتبار داری پیش اون کریمی که اون بالاست
    خودتو دست کم نگیر

    بهش توکل کن
    اعتماد کن
    همه چیز حل حله

    بهت قول می دهم

    دوست خوبم حرفهام رو از دل خوشی زیادی نمی زنم
    من خدا رو لمس کردم
    توی شرایطی که وقتی قبلنا تصورش رو می کردم می خواستم بمیرم اما الآن توی اون شرایط با اعتماد به خدای خوبم حتی از فبل هم اوضاع زندگیم بهتره

    کافیه توکل کنی و بخوای
    شاید این جمله گاهی تحملش سخت باشه اما اگه دیدی جایی داری کم میاری به خودت بگو خدا بهتر از خودم صلاحم رو میدونه...بسپارش به خدا

    اگه باز اتفاق بدی افتاد همه رو بذار رو حکمت خدا(البته مراقب باش تقصیرکار نباشی)

    موفق باشین و در پناه خالق نیلوفرها

     
  • مهر ۰۸, ۱۳۸۵ ۴:۲۸ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    با عرض شرمندگی من یه چیزی رو باید به "خانوم کوچولو" عرض کنم
    البته بااجازه ی شما

    نباید از آقایون یه دیو بسازیم که همه ی فکر و ذکرشون از راه به در کردن خانوماست!!!
    چرا که اگه دور و برمون رو خوب نگاه کنیم میبینیم حتماً یه عاملی باعث شده که مردها در مورد خانومها این حس رو پیدا کنند

    دوست خوبم فکر نمی کنی ما یه کم زیادی(!) تابع احساساتمون شدیم
    با اینکه خیلی از ما اصلاً نیازی به محبت بقیه(غیر خانواده) نداریم اما باز تا یکی پیدا میشه دو تا حرف دلچسب میزنه "دامن از دست میدیم"چرا باید این طوری باشه؟!
    یه کم باید بیشتر مراقب خودمون باشیم
    باید مراقب باشیم ساده لوح جلوه نکنیم که همه به خوشون اجازه بدن از عواطمون که خدا برای چیزهای دیگه به ما داده استفاده ی نابه جا کنیم

    قول می دهم که دیگه به این زودیا اینجا پیدام نشه برای سخنرانی(!)

    با اجازه

     
  • مهر ۰۸, ۱۳۸۵ ۸:۲۲ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام
    راهی که خدا دوستش نداره امکان نداره راهی باشه که به خود خدا برسه ...

     
  • مهر ۰۸, ۱۳۸۵ ۸:۲۴ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام خواهر بزرگوارم محدثه خانم. اين باعث افتخار من است كه شما و امثال شما قدم رنجه مي‌كنيد و به كلبه حقير سر مي‌زنيد و براي نقد و بررسي و يا تكميل اون متقبل زحمت مي‌شويد. براي من جاي تشكر از شما را دارد چرا كه خواندن متوني به اين بلندي و فكر كردن نسبت به آن‌چه كه نوشته شده و تفسير و تحليل آن مطابق نظر خود واقعا وقت زيادي را مي‌طلبد كه از اين جهت مايه سپاسگزاري اين‌جانب است. برخلاف نگراني شما هر لحظه منتظر قدوم پرمهر شما هستم و اميدوارم به همين صورتي كه نگران هم‌سن و سالان و هم كيشان خود هستيد ، باز هم قبول زحمت نموده و اين كلبه را با قلم و افكار زيباي خود معطر خود تزيين نماييد. در حقيقت من فكر مي‌كنم تاثيري كه اين قسمت وبلاگ دارد ، در صورتي كه مورد توجه دوستان قرار گيرد بسيار بيشتر از متني است كه در وبلاگ درج مي‌شود. چه كه اين قسمت ‌بيان‌گر حرف دل كساني است كه در متن وقايع جواني و بحران‌هاي آن هستند و قطعا بيشتر به دل مي‌نشيند. در نهايت از حسن توجه و محبتي كه داريد سپاسگزارم. با آرزوي بهترين‌ها براي شما و ديگر دوستان. التماس دعا

     
  • مهر ۰۹, ۱۳۸۵ ۱۲:۴۴ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام آقا مهدی!
    حالتون خوبه
    به قوله عربا
    اشلونک؟
    کیف حالک؟
    زین؟
    الله یرحمک ابوک:-D
    میبینید چه عربیم راه افتاده:-D
    ببخشید دیر اومدممم
    چه کردیدددددد!!!
    میگم آقا مهدی
    تو این مسنجر عجب موضوعات اکشنی رخ میده
    :-D
    خدا خیرتون بده
    ما رو مطلع میکیند
    و گه نه دو سوته ما رو میندازن جهنم:-D
    خدایا !به تو پناه میبرم از این مسنجر!
    آخر زمونه دیگه
    چه میشه کرد
    انشالله خدا به شما و خانواده ی محترمتون هم توی این ماه عزیز اجر و پاداش جزیل بدههه
    انشاللههه
    من که مثل همیشه استفاده کردم!
    با جملاتتون آدم رو بیدار میکنید
    خوبه، بعضی موقوع ها چشم و گوش آدم باز بشه:-D
    استفاده کردیم
    حسبی الله
    خدایا دخیلم به درگاهت
    یا علی

     
  • مهر ۰۹, ۱۳۸۵ ۳:۲۲ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    *** بنام تو ای قرار هستی ***
    سلام و عرض ادب مجدد خدمت برادر بزرگوارم. حقیقتش رو بخواهید هرچی فکر می کنم کلمه ای یا جمله ای پیدا نمی کنم برای تشکر از الطاف شما . حق باشما بود. واقعا ممنون از بابت هدیه ارزشمندتون . نوای دلنشین قران تنها چیزی ست که این روزها آرومم میکنه. ازتون سپاسگزارم . خدا سایه پدر بزرگوارتون رو بر سر شما مستدام بداره . دعایم کنید بزرگوار

     
  • مهر ۰۹, ۱۳۸۵ ۱۰:۴۹ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    salam
    agha ajib hal kardam ba javab dadan bein dokhtar khanom ishalah na ma shomaro to messenger bebinim na shoma maro jedn bad chizi

     
  • مهر ۰۹, ۱۳۸۵ ۱۱:۰۶ بعدازظهر

    نظر Blogger بنی‌آدم :

    سلام جناب بي نام و نشان. براي من مثل اب خوردن راحته كه مديريت وبلاگ بذارم و شما نتونيد داغ دلتون رو اين جا بنويسيد. اما فكر كنم همين‌طوري فعلا بهتر باشه . چون هر چي بيشتر جلو مي‌ري بيشتر خودت رو نشون مي‌دي. من توي مسنجر هستم و فكر نكنم جايي هم ادعاي پاكي كرده باشم كه شما رو اين‌قدر دچار نگراني كرده. بعيد نيست من هم مانند شما باشم. خيلي هم تاكيد دارم كه مواظب من هم باشند. چون من نيز انسانم و جايزالخطا و بعيد نيست من هم خطا كنم.
    كارهاي من رو هم بذاريد به حساب اون شخصي كه داشت حيله‌هاي شيطان رو به صورت يك كتاب منتشر مي‌كرد و وقتي كه شخص ديگري در خواب شيطان را ديده بود گفت كه چه نشسته‌اي كه فلاني دارد تمام حيله‌هايت را كتاب مي‌:ند و عنقريب است كه رسوا شوي. شيطان پوزخندي مي‌زند و مي‌گويد خودم دارم مطالبش را به او مي‌گويم تا بنويسد!!. شما هم زياد ناراحت و نگران من نباش. شايد من هم يكي مانند تو. يا خدا رو چه ديدي شايد بدتر از تو. مهم اينه كه اگر نگران حال من هستي دعا كني من هم هدايت شوم.
    پسر خوبي باش
    من نتونستم ولي تو مي‌توني
    ماه رمضونه سعي كن هم خودت آدم بشي و هم دعا كني من هم آدم بشم.
    انشاالله عاقبت به خير باشيم

     
  • مهر ۱۰, ۱۳۸۵ ۱:۲۴ قبل‌ازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    نمی خواین آپ کنید
    کمک می خواین هستما;-)
    روزی دو بار آپ می کنم;-)

    بابت کامنتها هزارتاااااااااااااااااااا مرسی

    البته اون اپ رو برداشتم اما کامنت ها رو نه

    موفق باشین
    التماس دعا

    راستی یه چیزی رو هر شب بهم می گفتین امشب نگفتین.....

    شب بخیر

     
  • مهر ۱۰, ۱۳۸۵ ۱:۱۵ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام.
    نماز و روزه هاتون قبول.
    ای کاش همه ی جوون ها از هم سن و سالهای خودشون درس می گرفتن و يه داستان شبيه به هم چند بار تکرار نميشد.

     
  • مهر ۱۰, ۱۳۸۵ ۱:۲۱ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    و راستی آقا مهدی در مورد کامنتی که برايم گذاشته بوديد '' خودمونيما کوچيک هم که بودی شعرای قشنگی می‌گفتی هاا...'' بايد خدمتتان عرض کنم که اگر کمی دقت مي کرديد من نوشته ام که اين متن ادبی نوشته ی يکی از همکار های قديميم هست نه نوشته ی خودم.
    التماس دعا و ممنون از لطفتون.

     
  • مهر ۱۰, ۱۳۸۵ ۱:۵۶ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام
    همون موقع که نظر شما رو خوندم پیداش کردم
    البته یه کم تنها بود ترسیده بود بعضی از اون خصوصیتها رو گم کرده بود
    سعی می کنه زودی پیداشون کنه

    طرف وبلاگ نویس نیست...همونیه که گفتم به خاطر یکی با من حرف میزنه(یادتون اومد که)
    دیدم این بهترین موقعیته...می تونم به خاطر همین گناهش دیگه باهاش حرف نزنم!!!
    خوبه، نه؟!

    من روزی 12 بار میام اینجا اما همه اش یه چیز میبینم....آپ کنید دیگه رییس بزرگ

    شاد باشید

     
  • مهر ۱۱, ۱۳۸۵ ۱۲:۴۶ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    "یا ودود".
    سلام علیکم خدمت شما بزرگوار مهربان
    ممنون ازینکه منو لایق می دونید
    و سپاسگزارم
    طاعات و عبادات شما و همه ی دوستان مقبول درگاه احدیت انشالله
    دعا بفرمائید
    یا زهرای اطهر"
    ...

     
  • مهر ۱۲, ۱۳۸۵ ۹:۴۰ قبل‌ازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام.........همه اپديتتو خوندم.........مي دونين ادميزاد تا سرش به سنگ نخوره دست بردار نيست...........خصوصا تو زمينه دنياي مجاز.......تازه سر به سنگ خورد باز هم خودشو توجيه مي كنه كه دفعه ديگه اگه دقت كنم اين اتفاق نمي افته.............. من خودم به شخصه توي اين 5 يا 6 سالي كه با نت در ارتباط بودم بارها و بارها تا لب پرتگاه رسيدم.........نمي دونم شايدم الان پرت شدم خودم حاليم نيست يا اينكه دستم به لبه پرتگاهه..... و كاملا درك مي كنم انتقاداتتون به اين نوع ارتباطات....شايد سر يك فرصت مناسب براي نقد و بررسي خودمو در اين زمينه هم بگم...............التماس دعا.............ترتيل هم باز نشد

     
  • مهر ۱۲, ۱۳۸۵ ۱۰:۵۴ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام مهدی جان خوبی اقا نماز روزهاتون قبول ...بسیار عالی من که خیلی از بلوگ شما استفاده میکنم و دنبل یک سری مطالب قرانی و زیارت نامه ها که باشه از اینجا کمک میگیرم ..میخواستم بگم زیارت عاشورا را هم به لیست حاشه بلوگت اضافه کنی خیلی عالی میشه ..حیفه جاش اونجا خالیه :) ..برات موفقیت روز افزون را از خدا طلب میکنم ..موفق باشی ..فعلا

     
  • مهر ۱۲, ۱۳۸۵ ۱۱:۱۵ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    به نام حق
    سلام
    اول از همه بگم كه من شقايق نيستم
    اما چون مديريت محترم وبلاگ توي تغييراتي كه در اسامي دادن اين اسم رو برام انتخاب كردن من هم با همين اسم كامنت ميذارم
    آقا مهدي راستش نميدونم چطور بايد ازتون تشكر كنم..اينو كاملا جدي ميگم
    يه خبر خيلي خوب دارم و اونهم اينه كه شكر خدا همه چيز حل شد
    نرگس كاملا قانع شد كه اين راهش نيست
    اونقدر سر اين مساله كه هدف وسيله رو توجيه نميكنه و امثالهم بحث كرديم تا بالاخره نتيجه داد
    فقط چيزي كه باقي مي موند راضي كردن اون جناب(آقا محمد رضا!!!)بود كه اون حكايت شيطان قضيه رو حل كرد
    در واقع نرگس يه جورايي پذيرفت كه اصلا دليلي نداره حتي به اون فرد توضيحي بده چون همين توضيح دادن و تلاش براي قانع كردنش ممكن بود باب تازه اي باشه براي ادامه رابطه
    خدا رو صد هزار مرتبه شكر ميكنم
    بخاطر همه محبتاش
    همه نعمتاش
    و توجهي كه به بنده هاش داره تحت هر شرايطي
    و همچنين خدا رو شاكرم
    كه توي اون شرايطي كه واقعا درمونده بودم
    منو با بنده خوب خودش آشنا كرد
    و بدين طريق لطف بي حد خودش رو باز هم شامل حال اين بنده ناشكر خودش كرد
    جدا نميدونم با چه زبوني ازتون تشكر كنم كه حق مطلب ادا بشه
    تو اين روزاي نوراني، ظلمت زده ها رو از دعاي خير خودتون فراموش نكنيد
    به خانواده محترمتون هم سلام منو برسونيد
    بازم التماس دعا دارم
    دست حق نگهدارتون

     
  • مهر ۱۲, ۱۳۸۵ ۱۱:۳۴ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام خواهر خوب و مهربانم شقايق قصه و ... . بسيار خوشحالم از اين‌كه تشريف آورديد و نظر پر مهرتون رو نوشتيد. از بابت نرگس قصه و خبري كه داديد هم واقعا سپاسگزارم. خدا را شكر كه اين مشكل به اين صورت حل شد و اميدوارم در آينده نيز دچار اين مشكلات نشود. از بابت مطالبي كه فرموديد ، به نظر من اين حس انسان دوستی و نگرانی قابل تحسين شما بوده كه موجب چنين لطفی از جانب خداوند به او شده است و بس. باز هم از شما خواهر خوب و مهربانم به خاطر احساس مسئوليتی كه داشته‌ايد و همچنين نظر لطفی كه به حقير داريد صميمانه سپاسگزارم. اجرتان با حضرت زهرا (س) . شما نيز در اين ايام پرفيض به ياد ما بيچارگان باشيد. در يناه حق

     
  • آذر ۱۶, ۱۳۸۵ ۹:۵۴ بعدازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام به همتون
    من ساسان هستم 18 سالمه از زاهدان نظر میدم من تا دو سال پیش که سوم دبیرستان بودم حتی یک بار هم یک رکعت نمازم غذا نشد.اما در بهمن 83 شیطون رفت تو جلدم و شور و هوس جوانی دامن گیرم شد که باعث شد من با یک دختر به نام سیما دوست بشم و چنان مریضش شدم که دیگه از نماز خبری نبود تا اینکه کارم با این دختر تا...... هم کشید ولی به من نامردی کرد و با هزاران نفر رفیق شدو..........
    و من توی این بازی شکست خوردم و وقتی به خودم اومدم دیدم خیلی از خدا دور شدم و از اون مهمتر فهمیدم که چه گناهان کبیره ای انجام دادم از شما خواهش میکنم که دعا کنید خدا این گناهان من رو ببخشه و خواش بعدی من اینکه توی این صفحتون مطالبی برای نزدیک شدن دوباره به خدا برام بنویسید تا یک بار دیگه بتونم همون ساسان 2 سال پیش بشم و شر شیطان رو از زندگیم دور کنم و خدارو همدم همیشگی خودم قرار بدم.
    با تشکر ساسان محمدی
    این هم ایدی منه اگر مطلبی برای من پیدا کردید تو رو خدا به من میل بزنید .منتظرم
    shadi_smss@yahoo.com

     

نظر شما چيه؟

بازگشت به صفحه اصلی