بنی آدم

بهمن ۱۹، ۱۳۸۶

بايدها و نبايدها در زندگی مشترك - 3

هواللطیف

سلام


در قسمت‌های قبلی "بایدها و نبایدها در زندگی مشترك" چند نفر از دوستان ایراد گرفته بودند كه چرا بیشتر مطالبی كه در این وبلاگ ارائه می‌شود، در مورد نحوه برخورد خانم‌ها در زندگی مشترك بوده و در مورد این‌كه آقایان باید چگونه باشند مطلبی نوشته نمی‌شود. حقیقت امر این است كه معمولا درصد زیادی از افرادی كه به وبلاگ‌های اجتماعی یا خانوادگی مراجعه و یا در این زمینه مطالعه می‌كنند خانم‌ها هستند تا آقایان. اگر به نظرات ارائه شده در این قسمت‌ها هم توجه شود خواهید دید كه حدود 80 درصد نظردهندگان از طیف خانم‌ها هستند. اما اگر به وبلاگ‌های علمی، سیاسی و یا اقتصادی مراجعه شود خواهید دید كه یا به صورت متناسب بوده و یا درصد مراجعات آقایان به آن مطالب بیشتر است (در وبلاگ‌های دیگرم كه مختص مسایل سیاسی، علمی و اقتصادی است طیف آقایان درصد بیشتری از مراجعات را به خود اختصاص داده است). دلیل آن هم بسیار روشن است . بیشترین دغدغه خانم‌ها حفظ و یا تقویت وضع موجود زندگی مشترك و بیشترین دغدغه آقایان حفظ و یا تقویت مناسبات شغلی و كاری است و آقایان كمتر به مطالب اجتماعی و یا خانوادگی اهمیت نشان می‌دهند مگر در مواردی كه واقعا دچار مشكل باشند.
با این حال برای احترام و تكریم نظر آن‌دسته از دوستان، این قسمت و شاید قسمت‌های بعدی را به این‌كه نحوه برخورد آقایان در زندگی باید چگونه باشد اختصاص می‌دهم. منتهی یك خواهشی از خانم‌ها دارم و آن این‌كه با خواندن این مطالب سطح توقعاتشان را بالا نبرند كه چرا همسرشان این‌گونه نیست و باید چنین باشد و ... .هیچ انسانی كامل مطلق نیست و قطعا ایرادهایی دارد و همانگونه كه خانم‌ها نمی‌توانند به یكباره تمام خصلت‌های مثبت در یك زندگی مشترك را كسب كنند، از آقایان نیز نباید انتظار داشته باشند كه به یكباره خود را با این معیارها تطبیق دهند. خانم‌ها نیز نباید به یكباره تمامی خصلت‌های مثبت را به خاطر بسپارند و بخواهند همه را به یكباره در خود تغییر دهند.
یكی از خوانندگان نوشته بودند كه چطور می‌شود كه این مسائل را در زندگی پیاده كرد. نیازی به این نیست كه همه خصلت‌های خود را به یكباره تغییر دهید. بلكه همه را بنویسید، از یكی از مهم‌ترین آن‌ها شروع كنید و برای خود برنامه بریزید كه فقط آن یك خصلت را تغییر دهید. پس از این‌كه در آن موضوع ثبات پیدا كردید به سراغ مشكل بعدی بروید و آن را حل كنید تا پس از مدتی تمام مشكلاتتان حل شود. طبیعی است كه ممكن است نتوانید برخی از رفتارهایتان را تغییر دهید. ولی آن‌چه كه مسلم است این است كه به سمت داشتن یك زندگی سالم و موفق حركت كرده‌اید و هر تغییری هر چند كوچك در انسان، فردای او را بهتر از امروز او خواهد نمود.
بعضی از خصلت‌ها هستند كه ریشه بسیاری از خصلت‌ها و مشكلات دیگر به حساب می‌آیند. مانند دروغ‌گویی. خب اگر این یك خصلت را برطرف كنید و یا سعی كنید كه میزان آن را كاهش دهید قطعا بسیاری از مشكلات دیگر خود به خود حل خواهد شد. عالم طبیعت نیز به یكباره ایجاد نشده و این امر به صورت تدریجی اتفاق افتاده است. در حالی‌كه خداوند قادر بوده است تمام عالم هستی را در یك چشم برهم زدن خلق و در یك چشم برهم زدن محو نماید. اما خلق جهان در شش روز، درسی برای ما انسان‌ها است كه برای هر امری و هر تغییر و تحولی زمان لازم است. پس اگر می‌خواهید تغییر كنید یا زندگی خود را تغییر دهید نباید با همه مشكلات با هم درگیر شوید كه در این‌صورت قطعا موفق نخواهید بود. اگر هر كسی بدون انتظار از طرف مقابل، خصلت‌های منفی خود را برطرف كند، قطعا پس از مدتی این امر به طرف مقابل كه همسر او می‌باشد به تدریج سرایت كرده و او نیز بسیاری از خصلت‌های منفی خود را تغییر خواهد داد. منتهی به شرطی كه آن فرد هیچ انتظاری برای تغییر رفتارهای فرد مقابل در برابر تغییر خصلت‌های خود نداشته باشد. كه در غیر این‌صورت، این مساله صورت معامله به خود گرفته و اساس خودسازی را از بین خواهد برد. به این فكر كنید كه خودتان را حداقل به خاطر خودتان تغییر دهید. حتی اگر با تغییر رفتارهای مثبت در شما، او تغییری نكرد مهم‌ترین نتیجه اش این خواهد بود كه خودتان را ساخته و قدمی به سوی آرامش برداشته‌اید و مطمئنا بسیاری از مشكلاتی كه ناشی از رفتارهای منفی ما بوده از زندگی حذف خواهد شد.

و اما این‌كه آقایان باید چگونه باشند
مهم‌ترین چیزی كه هر انسانی (چه زن و چه مرد) باید به خاطر داشته باشد این است كه احساسات، رفتارها و خصلت‌های مردان با زنان متفاوت است. اگر این تفاوت‌ها را دریابیم و بپذیریم، بسیاری از مشكلات را نیز حل كرده‌ایم.
چند سال قبل، شخصی برای خرید یك سیستم رایانه، به واسطه معرفی یكی از دوستان به ما مراجعه كرد كه موقع خرید متوجه شدم كه بچه محل نیز هستیم. پس از مدتی (نمی‌دونم از چی من خوشش اومد!) كه با هم رفیق شدیم. یك روز تعطیل اومد درب منزل دنبال من. گفت یه كم گرفته بودم گفتم از خونه بزنم بیرون یك حال و هوایی تازه كنم شاید حالم جا بیاد از این‌ نزدیكی‌ها رد می‌شدم یاد شما افتادم گفتم بیام حالی از شما بپرسم. كمی حال و احوال پرسی كه كردیم احساس كردم خیلی ناراحته. چند سال از من بزرگ‌تر بود روم نشد مستقیم بپرسم چی شده، این بود كه سر صحبت رو باز كردم و به سمتی رفتم كه خودش حرف دلش رو بریزه بیرون كه دو سه دقیقه نگذشت كه زبونش باز شد. مشكل از این قرار بود كه تنها دخترش فوق دیپلم یك رشته معمولی دانشگاه آزاد در اطراف كاشان قبول شده بود و ایشان موافق نبود كه به‌خاطر این رشته و این مدرك، دخترش رو اونجا بفرسته و از خطرات و مشكلاتی كه سر راه دخترش بود واهمه داشت. منتهی دخترش اصلا حرف او را قبول نداشت و همسرش نیز با دختر موافق بود و بدون توجه به حرف پدر، مصمم به رفتن دختر به دانشگاه بودند. این آقا هم خیلی ناراحت بود كه بعد از این همه زحمت و تلاش، هیچ كدام از بچه‌هاش به حرف او نبودند. بیشتر اوقات هم با همسرش بگو مگو داشته و همسرش نیز جلوی بچه‌ها با او بحث و جدل دارد. بچه‌ها نیز همه طرف مادرشون هستند و ... .
خب تو این مدت دوستی كه با او داشتم از مشغله‌ها و كارهاش با خبر بودم. شروع كردم به صحبت كردن براش و بهش گفتم:
"ببین امیرجان، می‌دونم كه هر كاری كه می‌كنی برای خوشبختی و رفاه خانوادته اما شما صبح ساعت 6 بلند می‌شی میری دنبال كارت شب ساعت 11 میای خونه. صبح كه بچه‌ها رو نمی‌بینی شب هم وقتی میای یا خوابند و یا اگر هم بیدار باشند حوصله‌شون رو نداری. خب مسلمه كه بچه طعم پدر رو نمی‌فهمه. هر چی می‌خواد، هر كاری داره، هر كمبودی احساس می‌كنه می‌بینه مادر در كنارشه و كمكشه. شما شاید قبل از این كه دانشگاه قبول بشن هم نمی‌دونستی كلاس چندم هستند. خب حق بده كه زیاد رو حرف شما حساب باز نكنند. اما دیر نشده نگران نباش. ان‌شاالله همه چیز حل میشه منتهی باید یك سری تغییرات رو تو زندگیت بدی. اول از همه این‌كه بچه‌ها و به خصوص مادرشون به خواب شما نیازی ندارند و به شما در زمان بیداری و هوشیاری‌تون نیاز دارند. تو صبح تا شب تو خیابون‌ها و تو اجتماع پرسه می‌زنی و اون‌ها توی اون خونه نشستند و در و دیوار رو می‌بینند. خب نیاز به گردش و تفریح دارند. بعضی وقت‌ها از كارت بزن و اونا رو ببر پارك. ببین من و شما چون همیشه توی خیابون و دود و دم و ترافیك و ... هستیم، تصورمون نسبت به پارك و حتی گردش تو خیابون‌ها و ... برامون تفریح به حساب نمیاد و فكر می‌كنیم وقت تلف كردن و دود خوردن و ... است. اما برای بچه‌ها این‌طور نیست. اون‌ها نیاز دارند از خونه بزنند بیرون. حتی توی همین دود و دم. خب تو برای یك كاری مجبوری بری مسافرت شهرستان. چه ایرادی داره همراهت زن و بچه‌ات رو ببری اون‌جا بگردند هم كارت رو انجام بدی و هم اون‌ها رو به مسافرت ببری؟ نهایتش اینه كه دو روز بیشتر كارت طول می‌كشه ولی در عوض یك دنیا رو به اون‌ها دادی. مسافرت كاری برای تو دردسر و علافی و خستگی و ... داره نه برای اونا.
در مورد دخترت هم اگر احساس می‌كنی كاری از دستت بر نمیاد دیگه مخالفت نكن. جز این‌كه فاصله‌ات بیشتر بشه فایده دیگری نداره. برو بخونه به دخترت بگو من فكرهامو كردم. حالا كه خودت خیلی علاقه داری و دوست داری من هم حرفی ندارم. و سعی كن حتی كمكش كنی. تصمیم بگیر همه با هم برین كاشان ثبت نام و كارهاش رو انجام بده، از جا و مكانش مطمئن شو، یك حساب براش باز كن و ... در كنارش بچه‌ها رو هم اون‌جا یك گردش ببر و ... بذار بچه‌ها درك كنن كه واقعا یك پدری دارند كه خیرشون رو می‌خواد و اگر لازم باشه همه جوره پشت و پناهشونه..."
بگذریم. بعد از یك ماه دوباره اومد منزل ما. اما این‌دفعه شاد و سرحال. كلی تشكر كه همه مشكلاتش حل شده و خانواده با او مهربان و صمیمی شدند. بچه‌ها رو برده بود كاشان بعد از ثبت‌نام و گردش، همكارش بهش زنگ می‌زنه و می‌گه كه یك سفارش كاری تو اصفهان پیش اومده تو هم سعی كن بیای. اون هم از همونجا با خانواده می‌رن اصفهان و بعد هم یك كاری رشت پیش میاد با هم به رشت رفته و بعد از ده روز گردش و مسافرت اومده بودند تهران. منتهی با خانواده‌ای كاملا متفاوت. می‌گفت تازه این یك ماه فهمیدم زندگی یعنی چی و با این‌كه همه كارهای بیرونی‌ام برای بچه‌ها و خوشبختی‌شون بوده می‌بینم كه خیلی در حقشون كوتاهی كردم. از این به بعد هم قرار شده هم شب‌ها زودتر بیام خونه و هم پنج شنبه‌ها رو وقت بذارم برای این‌كه اونا رو ببرم بیرون.
بدی ما مردها این است كه فكر می‌كنیم همه چیز خانواده و زندگی یعنی پول و پول و ... . فكر می‌كنیم تنها نیاز خانواده پول است، و پول هم فقط با كار بیشتر به دست میاد. حضرت علی (ع) می‌فرماید: "یابن آدم ما كسبت فوق قوتك فاءنت خازن لغیرك(1). اى فرزند آدم هر چه بیش از روزى هر روزه ات كسب كنى، خزانه دار آن براى دیگرى هستى." پس سعی كنید در هر امری نه افراط داشته باشید نه تفریط. ما مردها فكر می‌كنیم هر چیزی كه برای ما بی‌ارزش است برای خانواده هم ارزشی ندارد. به عنوان مثال یك شاخه گل. خیلی از مردان تصورشان این است كه یك شاخه گل ارزشی ندارد. پول هدر دادن است. امروز می‌خرید فردا به دور انداخته می‌شود. در حالی كه یك شاخه گل، هرچند هم قیمت و ارزشی نداشته باشد، برای یك زن یك دنیا معنا و مفهوم و زیبایی است. این‌كه به یادش هستید. این كه برایش ارزش قائلید و این كه به او عشق می‌ورزید. ارزش، شادی و نشاطی كه این شاخه گل برای همسرتان ایجاد می‌كند را شاید نتوانید با چیزهای دیگر، حتی هدایای سنگین بدست آورید. حتی اگر فرصت پیاده شدن و خرید گل ندارید سر بسیاری از تقاطع‌ها هستند افرادی كه شاخه و یا دسته گل می‌فروشند. پس می‌توان با هزینه‌ای هرچند اندك، شادی و نشاطی چند روزه را به همسرتان اهدا كنید و حتما نباید برای بدست آوردن دل او هدایای سنگین تهیه كنید. این كه مناسبت‌های تولد، ازدواج و ... را از یاد نبرید و برای آن روزها هدایای مناسب بخرید خیلی خوب و به نظر من الزامی است. اما برای خریدن و هدیه یك شاخه گل لزومی ندارد منتظر روز خاصی باشید. برای تقدیم عشق‌ خود به همسرتان، برای آن‌كه بفهمد دوستش دارید و ... همه روزهای سال مناسبند. چه ایرادی دارد كه غیر منتظره باشید و روزی كه همسرتان انتظارش را ندارد شاخه گلی به او اهداء كنید. و یا زمانی كه فكرش را نمی‌كنند آن‌ها را به تفریح ببرید. و ...
قدری به خودتان بیایید. دختری دارید دبیرستانی. شما هم همیشه مشغول كار و كسب سرمایه و درآمد. بهترین چیزها را هم برایش فراهم كرده‌اید. اما حوصله گردش و تفریح را ندارید و این‌كار را به مادرش سپرده‌اید. در خوش‌بینانه ترین حالت، این دختر هر روز كه به مدرسه می‌رود گفتگوی همكلاسی‌هایش را می‌شنود كه فلان روز با خانواده و اطرافیان به پارك رفته و یا به مسافرت رفته و .... . اما همیشه نباید خوش بین بود و حالات دیگری هم هست. و آن این‌كه همكلاسیانش با شادی و نشاط غیر قابل توصیفی از گردش و تفریح با دوست پسرانشان سخن می‌گویند. و او نیز در حسرت این‌كه حتی پدرش فرصتی برای آن‌ها ندارد. خب خودتان را جای آن دختر بگذارید تا كی دوام می‌آورید؟ هر چیزی هزینه دارد. اما مطمئنا هزینه پیشگیری بسیار كمتر از هزینه درمان است. و چه بسا بسیاری از مشكلات قابل درمان نباشند و اگر همه دار و ندارتان را نیز صرف كنید نتوانید غفلت‌هایتان را جبران كنید.

یكی از نوعروسان با همسرم درد دل می‌كرد و می‌گفت كه دوست دارم یك‌بار هم كه شده شوهرم به زبان بگوید كه مرا دوست دارد. یك‌بار هم كه بطور غیر مستقیم به او فهماندم گفت كه من تا به حال به مادرم هم نگفته‌ام كه دوستت دارم!. واقعا بعضی مردها نه تنها به خاطر غرور نابجایشان احساسات دیگران را درك نمی‌‌كنند، بلكه شعور مناسب برای زندگی را هم ندارند. بیان یك كلمه دوستت دارم نه تنها غرور مرد را پایمال نمی‌كند بلكه دلگرمی و نشاط خاصی را به همسر خود اعطا می‌كند كه نتیجه آن رهایی زن از استرس‌ها، و تحمل مشكلات و سختی‌های زندگی است. پس اگر می‌خواهيد زندگی شاد و با نشاطی داشته باشيد بايد بیاموزید تا علاوه بر آن‌كه زنتان را دوست داشته باشید، عشق و علاقه‌تان را نيز به او نشان دهید و به او بگویید كه از صميم قلب دوستش دارید.

خب فكر كنم برای امروز كافی باشد. بگذارید تا برای دفعات بعد هم مطلبی برای گفتن داشته باشم تا زودتر به‌روز كنم. ان‌شاالله مابقی مطلب بماند برای پست بعد.
فعلا التماس دعا

پی نوشت‌ها:
1 – كلمات قصار، 183

مطالب مرتبط:
والاترين الگوی زندگی عاشقانه

بايدها و نبايدها در زندگی مشترك -2
بايدها و نبايدها در زندگی مشترك
چه شكوهی دارد اين عشق

برچسب‌ها:

نظرات رسيده: 1

  • بهمن ۲۶, ۱۳۸۶ ۱:۲۲ قبل‌ازظهر

    نظر Anonymous ناشناس :

    سلام . چطوری حاجی جون
    خدمت رسیدم جهت عرض ادب و ارادت
    داداش خیلی گلی
    توی جلسه بدجوری ما رو پوکوندی . حواست باشه . یک هیچ به نفع شما تا نوبت ما هم بشه

     

نظر شما چيه؟

بازگشت به صفحه اصلی